بایگانی برچسب: s

پنج ایراد رایج در انگلیسی

persia tmپیش از این یک بار درباره‌ی چند اشتباه رایج در تلفظ انگلیسی نوشته بودم. آن اشتباهات مختص کلمات خاص یا املاهای خاص نبودند، بلکه مسائلی عمومی درباره‌ی تلفظ صداهای انگلیسی بوند. اما در این نوشته،‌ به مواردی اشاره خواهم کرد که به گروه‌های محدودتر کلمات مربوطند و به اصطلاح فنی‌تر، بیش از آن که آواشناختی باشند، واج‌شناختی و مرتبط با املا هستند. نکته‌ی مهم درباره‌ی این موارد این است که تلفظ اشتباهشان از سوی ایرانیان، بر خلاف موارد قبلی، هیچ ارتباطی به ناتوانی‌های آنان در تلفظ صداها ندارد بلکه تنها نتیجه‌ی آموزش غلط است.

۱- «شیا» به جای «شا»
شاید رایج‌ترین اشتباه در تلفظ واژه‌های انگلیسی بین ایرانیان، که ریشه‌ای در زبان اولشان هم ندارد، در تلفظ ترکیب‌هایی مثل انتهای کلمات social، official، initial، و potential است. بسیاری از ایرانیان هجای انتهایی این کلمات را به جای «شال» به شکل «شیال» تلفظ می‌کنند. این اشتباه بین کسانی که به طور حرفه‌ای انگلیسی خوانده‌اند رایج نیست اما در مقابل گریبان تقریبا همه‌ی افراد دیگر را گرفته است. در اشتباهی مشابه اما متفاوت، واژه‌های Persian و Persia هم به جای پرژن و پرژا، به شکل پرشین و پرشیا تلفظ می‌شوند. این تلفظ حتی در نام‌های تجاری‌ای مثل پرشین‌بلاگ و پژو پرشیا تثبیت هم شده است. مثل همیشه تاکید می‌کنم که سر هیچ جسارتی به خلق ندارم، آن هم به خاطر تلفظ متفاوت نام‌های دخیل هنگام فارسی حرف زدن. این نکته‌ها فقط جهت توجه کسانی است که دوست دارند انگلیسی را درست‌تر صحبت کنند.

۲- هجای منتهی به ar
در این‌جا خبری از یک اشتباه یکسان رایج نیست، اما دانستن یک قاعده‌ی کلی می‌تواند مواجهه با واژه‌های تازه‌ی انگلیسی را ساده‌تر کند. در انگلیسی، در تمام هجاهای منتهی به ar، حرف a شبیه الف تلفظ می‌شود نه شبیه فتحه. در نتیجه carbon کاربن تلفظ می‌شود و Armenia به شکل آرمینیا تلفظ می‌شود و varsity وارسیتی تلفظ می‌شود و marred مارد تلفظ می‌شود و on a par «آن ا پار» تلفظ می‌شود.

لازم به ذکر است که در کلماتی مثل parent ترکیب ar در انتهای یک هجا نیست، بلکه r متعلق به هجای دوم است. در نتیجه مشمول این قانون نمی‌شود. در عین حال، در نیمی از ایالات متحده (و در استاندارد مورد رعایت بسیاری از فرهنگ‌های لغت) حتی در این موارد نیز a قبل از r به شکل شبیه فتحه تلفظ نمی‌شود بلکه این بار شبیه به کسره تلفظ می‌شود. بدین ترتیب در این لهجه‌ی بسیار رایج از انگلیسی آمریکایی، اصولا ترکیب صدای شبیه به فتحه و r وجود ندارد. در نتیجه arrow اِرو است و Sarah سِرا است و Caroline کِرولاین است و تلفظ marry هیچ تفاوتی با merry و Mary ندارد.

۳- موبایل به جای موبل
این مورد هم عموما یک غلط آشکار نیست، اما خلاف تلفظ رایج است. در انگلیسی آمریکایی (و چه بسا که صرفا در انگلیسی آمریکایی) ترکیب ile در انتهای بیشتر کلمات «آیل» تلفظ نمی‌شود بلکه تقریبا به شکل یک «ل» تنها تلفظ می‌شود. در نتیجه تلفظ رایج در آمریکا برای mobile موبل (moʊbəl) است و برای missile میسل است و برای fragile فرجل است. همان طور که گفتم نمی‌توان تلفظ رایج میان ایرانیان (مثلا میسایل) را رسما غلط دانست، اما به هر جال در آمریکا نسبتا عجیب و کم‌کاربرد است. این در حالیست که تا به حال در آمریکای شمالی ایرانی‌ای را ندیده‌ام که برای این کلمات از تلفظ رایج استفاده کند.

۴- ریکامند به جای رکامند (recommend)
پیشوند رایج re در انگلیسی، تلفظ ثابتی ندارد. در برخی موارد مثل rewrite «ری» تلفظ می‌شود، در برخی موارد مثل receive به شکل یک «ر» با یک مصوت کوتاه حد اقلی (شوا) تلفظ می‌شود، و در برخی موارد هم مثل recommend به شکل «ره» تلفظ می‌شود. ایرانیان تمایل دارند هر سه مورد را «ری» بخوانند و به‌خصوص در حق مورد سوم جفا می‌کنند. به همین دلیل است که همه‌ی دانشجویان ایرانی در دانشگاه شریف در سال‌های آخر کارشناسی به دنبال گرفتن «ریکام» (کوتاه‌شده‌ی نادرست recommendation) از استادانشان هستند در حالی که دوست عزیز درآمریکابزرگ‌شده‌ی من در همان شرایط به دنبال «ره‌کام» بود. به طریق مشابه، represent و renovate و resonate هم با «ره» شروع می‌شوند. (با کمی دقت، می‌توان الگوهای ارتباط بین تلفظ re و ساختار تکیه‌ای این واژه‌ها را پیدا کرد.)

۵- تکیه (stress)
تلفظ نادرست تکیه‌ی کلمات یکی از بدیهی‌ترین اشتباهات هر کسی‌ست که انگلیسی زبان دومش است. از موارد پراکنده که بگذریم، دو قاعده‌ی تکیه‌ای وجود دارد که گروهی از پیش‌بینی‌ناپذیرترین تکیه‌ها در انگلیسی را پیش‌بینی‌پذیر می‌کنند و در نتیجه ما را از دام گروهی از محتمل‌ترین اشتباهات می‌رهاند.

قاعده‌ی اول: در واژه‌های منتهی به پسوند ic، تکیه در هجای ماقبل ic قرار می‌گیرد.
مثال: academic, epidemic, economic, titanic, harmonic. به طور خاص بسیار دیده‌ایم که هم‌زبانان ما در تکیه‌ی واژه‌های economic و academic اشتباه می‌کنند.

قاعده‌ی دوم: در واژه‌های منتهی به پسوند tory، تکیه در هجای سه‌ تا مانده به آخر قرار می‌گیرد.
مثال: mandatory, obligatory, compensatory, inventory.

درباره‌ی این قاعده، ماجرای واژه‌ی laboratory جالب توجه است. در انگلیسی آمریکایی حرف o بعد از lab تلفظ نمی‌شود. در نتیجه کلمه چهار هجا دارد و تکیه روی هجای اول می‌افتد (lab-ra-to-ry). در مقابل،‌ در انگلیسی بریتانیایی حرف o به صراحت تلفظ می‌شود. در نتیجه کلمه پنج هجا دارد و تکیه مجبور است روی هجای دوم بیفتد (la-bo-ra-to-ry). مشاهده می‌کنیم که جایگاه تکیه در این کلمه به هر حال تابع فاصله‌اش از هجای آخر است و نه به فاصله‌اش از آغاز کلمه اهمیت می‌دهد، نه به کیفیت هجایی که روی آن قرار می‌گیرد.

غیر از این دو قاعده، در ادامه محل تکیه در چند واژه که معمولا اشتباه تلفظ می‌شوند را می‌آورم. مشاهده‌ی برخی از آن‌ها خودبه‌خود می‌تواند تا حدودی قواعد کلی‌تری را در ذهن سامان دهد.
European
professor
semester
military
committee
current
develop
Britain
analysis
event
eclipse

پی‌نوشت: شاید این‌جا جای مناسبی باشد که بگویم که اگر به آموزش مکاتبه‌ای انگلیسی (برای تقویت مهارت نوشتن) علاقه‌مند بودید، با نشانی ادمین ات persiandee دات کام تماس بگیرید. شیوه‌ی کارم این است که به طور منظم متن‌های انگلیسی شما را می‌گیرم و با بازخورد و توضیحات نسبتا مفصل و اصلاحات مربوطه به شما بر می‌گردانم.

پدیده‌ی زبان زرگری، و مقدمه‌ای بر عربی شامی

Arabic_Dialects
نقشه‌ی گویش‌های عربی

چرا عربی؟
یکی از آزاردهنده‌ترین بخش‌های نظام آموزشی ایران این است که دانش‌آموزان ایرانی دبیرستان و این همه سال آموزش عربی را به پایان می‌رسانند، حتی بعضا در کنکور هم نمره‌ی خوبی در عربی کسب می‌کنند، و در انتهای کار نه می‌توانند نیم صفحه کتاب به عربی بخوانند، نه می‌توانند یک جمله‌ی درست به عربی بنویسند. از آن بدتر آن که نه تنها از عربی محاوره‌ای سر در نمی‌آورند (که شاید قابل پذیرش باشد)، بلکه حتی خبر ندارند که تفاوت عربی نوشتاری و گفتاری در چه حد است و نمی‌دانند که زبانی که در حال آموختن آن هستند زبان مادری هیچ کس در جهان نیست!

با توجه به نزدیکی واژگانی و الفبایی فارسی و عربی و سال‌های طولانی آموزش عربی در مدارس، تمام ایرانیانی که در درس‌های مدرسه‌ی خود تا حدی موفق بوده‌اند، هفتاد درصد راه را برای این که بتوانند یک فیلم عربی به زبان فصیح (یعنی مانند زبان نوشتاری و رسمی، آن‌چه در مدرسه به ما آموخته‌اند) را متوجه شوند طی کرده‌اند. هرچند ممکن است الان با تماشای یکی از این کارتون‌ها کمتر از ۵۰ درصد واژگان را تشخیص دهند، اما با کمتر از یک ماه تمرین می‌توانند به هفتاد درصد برسند! (برای آزمایش، می‌توانید عربی‌دانی‌تان را با این قسمت از کارتون آن‌شرلی با موهای قرمز امتحان کنید!) به نظر من هر ایرانی‌ای که به زبان‌آموزی علاقه دارد، عاقلانه است که مدتی وقت صرف عربی کند. زبانی که اولا از قبل هفتاد درصد راه را برایش پیموده، و ثانیا پر استفاده است.

گرایش‌های مدرن ایرانی‌ها را به این فکر سوق داده که زبان‌هایی مثل فرانسه و آلمانی مفیدترند. اعتراف می‌کنم که من خود از شنیدن فرانسه بیشتر لذت می‌برم، اما فایده جای دیگر نشیند. متون فارسی به عربی آغشته‌ترند یا فرانسه؟ گردشگران خارجی در ایران بیشتر عربند یا فرانسه‌زبان؟ مقصد گردشگری ایرانی‌ها بیشتر کشورهای عربی است یا فرانسه؟ اخبار جهانی‌ای که ایرانیان دنبال می‌کنند بیشتر مربوط به سوریه و لبنان و فلسطین و عراق است یا فرانسه و بلژیک و کبک؟ اگر شرکت خصوصی‌ای در ایران داشته باشیم، احتمال قرارداد بستن با مشتری عرب انگلیسی‌نابلد بیشتر است یا با مشتری (یا فروشنده‌ی) فرانسه‌زبان انگلیسی‌نابلد؟ حتی ایرانیانی که به آمریکا سفر می‌کنند، بیشتر دوستان عرب‌زبان پیدا می‌کنند یا دوستان فرانسه‌زبان؟ در بازار کار ایران، با توجه به تدریس عربی در مدارس و فضای دیپلماتیک ایران و موقعیت جغرافیایی، عربی دانستن مفیدتر است یا فرانسه دانستن؟

پدیده‌ی زبان زرگری: عربی گفتاری هم متفاوت است هم آسان
اما غرضم از این نوشته این است که نه فقط بر مفید بودن و آسانی یاد گرفتن عربی تاکید کنم، بلکه بگویم که حتی یاد گرفتن گویش‌های محلی عربی هم چندان سخت نیست. ادعای من این است که عربی گفتاری با عربی نوشتاری بسیار متفاوت است، اما یاد گرفتن آن برای کسی که عربی نوشتاری می‌داند به غایت ساده است! من به این پدیده‌ی ظاهرا متناقض می‌گویم پدیده‌ی زبان زرگری. زبان زرگری را تصور کنید که برای کسی که با آن ناآشناست چه‌قدر ممکن است غریب و فهم‌ناپذیر باشد. در عین حال، با فهم قاعده‌ی پشت آن و اندکی تمرین، ناگهان فهم و تولید زبان زرگری برای فارسی‌زبانان آسان می‌شود. نه نیاز به یادگیری واژه‌ی جدید هست، نه قاعده‌ی دستوری جدید، و نه آواهای جدید.

نسبت عربی گفتاری به نوشتاری هم تا حدی (نه کاملا!) مثل ماجرای نسبت زبان زرگری به فارسی معمولی است. یاد می‌گیرید که به جای قاف همزه بگذارید، به جای جیم «ژ» بگذارید، انتهای فعل‌ها را را ساکن کنید، فعل مضارع را با پیشوند «بـ» شروع کنید، و ناگهان می‌بینید که بیشتر راه را برای یاد گرفتن زبان تازه‌ای پیموده‌اید  که صدایش هیچ شبیه به عربی فصحه نیست. تجربه‌ی من در عربی‌آموزی (با لهجه‌ی شامی) این بوده که اگر درکتان در عربی فصیح خوب باشد، با یاد گرفتن ده بیست قاعده و کمتر از صد کلمه و کمتر از ده ساعت تمرین گوش دادن، می‌توانید به مرحله‌ای برسید که بیش از هفتاد درصد یک مکالمه‌ی ساده با لهجه‌ی شامی را متوجه شوید.به نظر من این پدیده عجیب و در عین حال هیجان‌انگیز است که می‌توان با صرف زمان کم ناگهان زبانی را فهمید که تا به حال هیچ چیز از آن نمی‌فهمیدم.

به نظر من این پدیده باعث می‌شود درک گویشوارن زبان‌های مختلف از زبان یکدیگر (mutual intelligibility) معیار خوبی از نزدیکی این زبان‌ها به هم نباشد. گفتنی‌ست که با یاد گرفتن هر کدام از گویش‌های عربی، باقی گویش‌ها هم آسان‌تر می‌شوند. تعداد واژگانی که بین گویش‌های گفتاری مشترک است اما در نوشتار اثری ازشان نیست قابل توجه است.

مقدمه‌ای کوتاه بر عربی شامی
تجربه‌ی من این بوده که عربی شامی (گویش سوریه، لبنان، فلسطین و اردن) بهترین گزینه برای یادگیری است. از لحاظ منابع آموزشی موجود (به خصوص به انگلیسی) گویش مصری جایگاه بهتری دارد و گویش شامی در جایگاه دوم است. اما برتری شامی در این زمینه این است که بیشتر سریال‌های دوبله شده در جهان عرب به گویش شامی دوبله می‌شوند، و از آن‌جا که برای تمرین عربی تماشای سریال‌های دوبله شده بسیار ساده‌تر از سریال‌های اصالتا عربی هستند، منابع برای تمرین شامی دردسترس‌ترند. در سریال‌های اصالتا عربی، لهجه‌های شامی و مصری در تعداد و کیفیت سریال‌ها رقابت می‌کنند، و در زمینه‌ی موسیقی نیز پیشتازی با لهجه‌ی مصری است تا جایی که خوانندگانی مانند نانسی عجرم علی‌رغم اصالت لبنانی با لهجه‌ی مصری آواز می‌خوانند. در مقابل، برای ما ایرانی‌ها شامی این برتری را دارد که زبان تکلم کشورهای متعددی است و معمولا هم سر و کار ما با لبنان و سوریه بیشتر است تا با مصر. نکته‌ی مهم دیگر این است که بر خلاف لهجه‌های عراقی، عربستانی، خلیجی، مراکشی، تونسی، و غیره، دو لهجه‌ی شامی و مصری این امتیاز را دارند که تا حد خوبی در نقاط مختلف جهان عرب فهمیده می‌شوند. به عبارت دیگر، سوری دانستن در مراکش بسیار مفیدتر از مراکشی دانستن در سوریه است!

منابع انگلیسی بد نیستند (در انتهای این نوشته فهرستی از منابع مفیدی که از آنها استفاده کرده‌ام را می‌آورم) اما منابع فارسی برای آموزش گویش‌های عربی، دست‌کم در اینترنت، تقریبا ناموجودند. در نتیجه فکر کردم که شاید قرار دادن آموزش مقدماتی کوتاهی برای گویش شامی در این نوشته می‌تواند برای کسانی مفید (یا دست‌کم انگیزه‌بخش) باشد. در آغاز مهم‌ترین وجوه تمایز گویش شامی را بیان می‌کنم و سپس تکه فیلمی با لهجه‌ی شامی را به انضمام متن ترجمه شده در اختیار قرار خواهم داد.

تذکر: من برای راحتی خواننده‌ی فارسی زبان برای آوانویسی مصوت‌های کوتاه عربی در مثال‌های زیر از o و e استفاده کرده‌ام، هرچند صدای واقعی این واج‌ها به u و i در انگلیسی نزدیک‌ترند و معمولا عرب‌ها و انگلیسی‌زبان‌ها این دو حرف را به عنوان جایگزین آن واج‌ها ترجیح می‌دهند.

تفاوت‌های آوایی مهم در گویش شامی
۱- همزه به جای قاف: بیشتر موارد قاف، به خصوص در واژه‌های پر کاربرد، در لهجه‌های شامی قاف با همزه جایگزین می‌شود. مثلا «قالوا» مثل «آلو»‌ تلفظ می‌شود و «معقول» مثل «معئول» تلفظ می‌شود. این پدیده (که در مصری هم وجود دارد) به تنهایی نقش به‌سزایی در غیر قابل فهم شدن عربی گفتاری برای گوش ناآشنا دارد.

۲- «ز» به جای «ذ»: این تغییر کار را برای ما فارسی‌زبان‌ها راحت‌تر می‌کند، چون دقیقا همان بلایی است که ما هم بر سر عربی آورده‌ایم و به خاطر آن «لذیذ» را مثل «لزیز»‌ تلفظ می‌کنیم.

۳: «س» یا «ت» به جای «ث»: مجددا، این تغییر هم باب طبع فارسی‌زبانان است. ما در فارسی «ث»های عربی را «س» تلفظ می‌کنیم اما همین صدا را در واژگان دخیل انگلیسی گاهی «ت» تلفظ می‌کنیم (مانند «سیم ارت» برای earth). در عربی شامی هر دو کار رایج است، اما در نود درصد موارد اولویت با «ت» است. در نتیجه «ثانی» را «تانی» تلفظ می‌کنند و «کثیر» را «کتیر».

۴- «ow» به جای «aw»: باز هم مثل فارسی، مثلا برای واژه‌ی ترس، به جای «خَوف» از تلفظی مانند تلفظ فارسی «خوف» استفاده می‌شود.

۵- «ei» یا «e» به جای «ai»: مثل فارسی، واژه‌ی «بَیت» شبیه تلفظ فارسی «بیت» بیان می‌شود. گاهی هم (ظاهرا در همه‌جای شام غیر از لبنان) مصوت این کلمه چیزی جز یک e بلند نیست.

تفاوت‌های صرفی و نحوی مهم در گویش شامی
۱- انتهای فعل همیشه ساکن است. مثلا کتبتُ (katabto) به شکل (katabt) تلفظ می‌شود.

۲- به ابتدای فعل مضارع اخباری پیشوند «بـ» اضافه می‌شود. این ویژگی که در گویش مصری هم وجود دارد،‌ بارزترین ویژگی صرفی این گویش‌هاست و کشف آن گام بزرگی در رمزگشایی محاوره‌هاست. در زیر چند مثال آمده است:

بتحب (betheb) به جای تحب (toheb)، به معنی «دوست داری».
بنخرج (benakhroj) به جای نخرج (nakhroj) به معنی «خارج می‌شویم».
باکتب (baktob) به جای أکتب (aktob) به معنی «نگاه می‌کنم».
بیقول (be’ool) به جای یقول (yaghool) به معنی «می‌گوید».

۳- فعل مضارع اگر التزامی باشد، یعنی خبر از واقعه‌ای حتمی ندهد، یا به زبان عربی فصیح حالت منصوب داشته باشد، پیشوند «بـ» را نمی‌گیرد. مثلا «بتخرج» به معنای «خارج می‌شوی» است و «تخرج» به معنای «خارج بشوی».

۴- فعل مضارع هم مانند فعل ماضی با پیشوند «ما» منفی می‌شود. «ما بعرف» یعنی «نمی‌دانم». «ما بحب» یعنی دوست ندارم.

۵- برای استمرار به فعل پیشوند «عم» چسبانده می‌شود. «عم بتقول» یعنی «داری می‌گویی».

۴- مصوت پایانی اسم‌ها (اِعراب) تلفظ نمی‌شود.

۵- کلمات جمع همواره به شکلی که در عربی فصیح «منصوب» خوانده می‌شد ظاهر می‌شوند. در نتیجه به جای «معلمون» «رجع المعلمون» می‌گوییم «معلمین».

تفاوت‌های واژگانی مهم در گویش شامی
در زیر تعدادی از مهم‌ترین واژگان گویش شامی که با عربی فصیح تفاوت دارند را می‌بینیم.

شاف/یشوف به جای رأی/یرا (دیدن)
راح/یروح به جای ذهب/یذهب (رفتن)
حکی/يحکی به جای تکلم/یتکلم (حرف زدن)
بصّ/یبصّ به جای نظر/ینظر (نگاه کردن)
کمان به جای ایضا (همچنین)
شو به جای ماذا (چه)
لش به جای لماذا (چرا)
قدّیش (addesh) به جای «کم» (چه‌قدر)
قدّام (oddaam) به جای «أمام» (جلوی)
«مو» به جای «ما» (ادات نفی)
واژه‌ی «بد» با ضمیر ملکی به جای فعل اراد/یرید به معنی «خواستن» به کار می‌رود. مثلا: «بدّی اروح» یعنی «می‌خواهم بروم». توجه داریم که چون «بروم» ماضی التزامی است، به جای «بروح» از «اروح» استفاده شده. مثال‌های دیگر:‌ «بدّک تروح» یعنی «می‌خواهی بروی». «بدنا نشوف» یعنی «می‌خواهیم ببینیم».
«بس» به جای «ولکن» (اما، ولی)
عرف/یعرف به جای علم/یعلم (دانستن)
هون به جای «هنا» (این‌جا)
هیک به جای «هکذا» (چنین، این طور)
ها/هی به جای هذا/هذه (این)
لسّة به معنای هنوز
هلّق (‘halla) به جای الآن
ون به جای «أین»
راح در ابتدای فعل مضارع برای ساختن آینده (شبیه going to انگلیسی)
برّة: بیرون
جُوّة: داخل

نمونه‌ای از گویش شامی
این تکه فیلم متعلق به فیلم ترکی «benim dünyam» (دنیای من) است که با نام «ایلا» به عربی ترجمه شده. علت انتخاب این قطعه این بود که جمله‌ها کوتاه، ساده، و با مکث زیادند و شمرده ادا می‌شوند. صحنه مربوط به مصاحبه‌ی ورودی یک دختر کور و لال در یک دانشگاه است. در پایین متن جملات را به همراه ترجمه و توضیحات آورده‌ام. احتمالا خطاهای ریزی در پیاده‌سازی‌ام از جملات پیدا می‌شود. پیشاپیش از این بابت عذر می‌خواهم.

(اگر احیانا زمان ویدئو در مرورگر شما درست نمایش داده نمی‌شود، متن گفتگو متعلق به دقیقه‌ی ۴۵:۴۵ تا ۴۸:۰۰ است.)

انت جاهزه للمقابله؟
برای مصاحبه آماده‌ای؟ (تنها نکته‌ی قابل ذکر این است که تای تانیث مثل کسره تلفظ می‌شود. باز هم مثل فارسی. «ه» در واژه‌ی «جاهزه» هم تقریبا ساکن است. این میزان از تفاوت‌های مصوتی فراوان است و باید به آن عادت کرد!)

جاهزین للإجابة.
برای جواب دادن آماده‌ایم.
با این که «جاهزین» خبر است و مرفوع، به شکل «جاهزون» نیامده. در قانون صرف و نحوی ۵ به این موضوع اشاره کردیم.
خبری هم از «نحن» نیست، بر خلاف عربی فصحه که می‌طلبد بگوییم «نحن جاهزون للأجابة».

لش بدها تتعلم هون؟
چرا می‌خواهد این‌جا درس بخواند؟
هر سه واژه به غیر از «تتعلم» در بالا توضیح داده شده‌اند. باز هم شاهدیم که چون «تتعلم» التزامی است پیشوند «بـ» را ندارد.

لش بدک تتعلمی عندهم؟
چرا می‌خواهی نزد آنها درس بخوانی؟

لأنی حابة اعیش بکرامة.
چون می‌خواهم با کرامت زندگی کنم.
«حابة» از ریشه‌ی حب به معنی دوستدار است.

و استمر بها الحیاة.
و به این زندگی ادامه دهم.
فراموش نکرده‌ایم که «ها» به معنای «این» است. این «ها» ربطی به ضمیر متصل «ها» مثل «کتابها» ندارد.

لها السبب، بدّی ادرس بجامعتکم.
به این دلیل، می‌خواهم در دانشگاهتان درس بخوانم.

قدیش عدد المحیطات؟
تعداد اقیانوس‌ها چندتاست؟

بالدنیا،‌ قدیش عدد المحیطات؟
در دنیا تعداد اقیانوس‌ها چندتاست؟

بالنسبه الی، کل نقطة مای احسه عبارة عن محیط.
در نظر من، هر ذره‌ی آبی که احساسش کنم عبارت است از یک اقیانوس.
عبارت «بالنسبة الی» بسیار رایج است و معمولا در ابتدای اظهار نظرها به عنوان «به نظر من» به کار می‌رود.
مثل بیشتر گویش‌های عربی، به جای «ماء» از «مای» استفاده می‌شود.

بدنا جواب واضح و مفهوم.
جواب واضح و مفهوم می‌خواهیم.

الأسئله لازم اتجوبی علیها بطریقة واضح.
سوال‌ها، لازم است که به شکل واضحی به آنها پاسخ دهی.
واژه‌ی «لازم» به جای «یجب أن» فصیح به کار می‌رود. به شکلی مشابه، واژه‌ی «ممکن» به جای «من الممکن أن» فصیح به کار می‌رود.
باب تفعّل در گویش شامی یک الف در ابتدا اضافه دارد. به همین دلیل «تجوّبی» به «اتجوّبی» تبدیل می‌شود. به همین ترتیب به جای «تفضل» (بفرمایید) می‌گویند «اتفضل».

اذا هلّق کنّا بترکیا، أمریکا ون بتصیر؟
اگر الان در ترکیه باشیم (تحت‌اللفظی: بودیم)، آمریکا کجا خواهد بود؟ (تحت‌اللفظی: می‌شود)
فعل صار/یصیر در عربی شامی بسیار پرکاربرد است. اگر این جمله به عربی فصیح بود احتمالا از فعل «وقع» یا حالت مفعولی فعل «وجد» استفاده می‌شد.

نحن بترکیا. امرکا ون بتصیر؟
ما در ترکیه‌ایم. آمریکا کجاست؟ (تحت‌اللفظی: کجا می‌شود؟)

الارض کرویّة. لها السبب أمریکا ممکن تکون بالشمال الغربی.
زمین گرد است. به این دلیل آمریکا می‌تواند در شمال غربی باشد.
درباره‌ی «ممکن» در مثال‌های قبلی حرف زدیم.

و عن المعرفة شو راح تقول؟
و درباره‌ی معرفت چه می‌گویی؟ (تحت‌اللفظی: چه خواهی گفت؟)
جدا از این که این سوال را از رابعه‌ی عدویه باید پرسید نه از این دختر بینوا، این جمله با توجه به آن‌چه در بالا گفته شده نیازمند توضیح تازه‌ای نیست.

المعرفة بالنسبة الک، شو؟ قولی رأیک.
معرفت به نظر تو چیست؟ نظرت را بگو.

المعرفة کل شی. المعرفة روح، قوّة، نور، و صوت. المعرفة هی استاذی ماهر.
معرفت همه‌چیز است. معرفت روح، نیرو، نور و صداست. معرفت استاد من «ماهر» است. (ماهر نام استاد است)
تلفظ «کل» با کسره و شی (shi) به جای شیء ممکن است کمی آزاردهنده باشد. ترکیب «کل‌شی» بسیار رایج است و قطعا ارزش به خاطر سپردن را دارد.

براوو. براوو.
آفرین. آفرین.

آیلا من هلّق و رایح طالبة بجامعتنا. استاذ ماهر! الف مبروک!
آیلا از الان به بعد دانشجوی دانشگاه ماست. استاد ماهر! هزار بار مبارک!
«رایح» از ریشه‌ی راح/یروح یعنی «رونده» و معنایش در این‌جا شبیه به «آینده»ی فارسی است. «من هلّق و رایح» یعنی از الان و بعد از آن، یا همان «از الآن به بعد». معادل فصیحش می‌شود «من الآن فصاعدا». عبارات مشابهی مانند «من الیوم و رایح» به معنای «از امروز به بعد» هم پرکاربردند.

منابع مفید برای یادگیری گویش‌های عربی:
LangMedia: یک منبع بی‌نظیر برای کسی که انگلیسی بداند. این سایت مملو از ویدئوهایی به زبان عربی با لهجه‌های مختلف در موضوعات مختلف به همراه متن سخنان و ترجمه‌ی انگلیسی‌شان است.

theArabicStudent: یک وبلاگ عالی برای آموزش. باز هم به انگلیسی. ایده‌ی گذاشتن ویدئو و نوشتن توضیحات را از این وبلاگ گرفتم. این وبلاگ درباره‌ی گویش‌های مختلف می‌نویسد اما تمرکزش بر گویش شامی است.

لینگافون مصری: اگر کتاب لینگافون آموزش عربی (یا نسخه‌ی الکترونیکش) که سال‌ها پیش در ایران چاپ شده (به فارسی) را پیدا کنید، منبع بسیار خوبی برای آموزش مصری است. کتاب فایل‌های صوتی خوبی هم دارد.

این مجموعه ویدئوها در یوتیوب را هم توصیه می‌کنم چون زیرنویس انگلیسی دارند. ویدئوها مربوط به یک برنامه‌ی طنز اردنی‌اند. فضای برنامه مدرن است، سرعت حرف زدن زیاد است و بسیاری از کلمه‌ها سختند.

مخرج علیه مخرج، یا چرا تلفظ مصوت‌های عربی برای فارسی‌زبانان مهم نیست

quranسال‌ها پیش گفتگویی با یکی از آشنایان روحانی‌ام درباره‌ی تلفظ واژه‌ها داشتیم و تا جایی که یادم است پس از ساعت‌ها بحث حاضر نشد قبول کند که حروف فارسی هم «مخرج‌»هایی دارند. از نظر او «مخرج» کلمه‌ای بود که صرفا به محل تولید صامت‌های عربی موجود در فارسی اطلاق می‌شد. تفکر او درباره‌ی واژه‌ی مخرج بازتاب تصور تقدس‌آمیز و افراطی‌ای است که در فضای دینی ایرانی درباره‌ی اهمیت تلفظ صامت‌های عربی وجود دارد. تصوری که در کمال شگفتی شاهدیم که درباره‌ی مصوت‌ها وجود ندارد.

در الفبای فارسی نُه حرف وجود دارند که صدای عربی‌شان در فارسی موجود نیست (ث ح ذ ص ض ط ظ ع غ). در آموزش‌های مذهبی ایران، به خصوص برای قرائت «صحیح» نماز، به ایرانیان تلفظ درست این نُه صدا آموزش داده می‌شود، اما درباره‌ی مصوت‌ها چیزی گفته نمی‌شود. عربی کلاسیک یا قرآنی (که با عربی استاندارد نوین تفاوت‌های مهمی دارد) از لحاظ کیفیت ۳ مصوت دارد (نه ۶ تا). آن‌چه در عربی کلاسیک بین دو واژه‌ی «علی» و «عالی» تفاوت ایجاد می‌کند کشیدگی نخستین مصوت است. به همین ترتیب صدای ضمه در عربی کلاسیک نسخه‌ی کوتاه‌تر همان مصوت «و» است و صدای کسره نیز نسخه‌ی کوتاه‌تر مصوت «ی» است. به همین دلیل است که در شعر کلاسیک عربی می‌توان صدای کسره در انتهای واژه‌ی مجرور در انتهای مصراع را کشید و آن را با مصوت «ی» هم‌قافیه ساخت. به این ترتیب است که سعدی می‌تواند بگوید «سل المصانع رکبا تهیم فی‌الفلواتِ/ تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی» و علی‌رغم ظاهر ماجرا «فلواتِ» با «فراتی» هم‌قافیه می‌شود.

تقریبا تمام قاریان، دعاخوانان، روحانیان و پیش‌نمازهای ایرانی علی‌رغم تمام تلاش طاقت‌فرسایی که برای تلفظ درست «ض» در «و لا الضالین» می‌کنند به راحتی ۳ مصوت عربی کلاسیک را به ۶ مصوت فارسی نگاشت می‌کنند. از آن جالب‌تر آن که صدای aw (مثلا در «سوف») را به شکل ow تلفظ می‌کنند و بعضا حتی صدای ay (مثلا در «غیر») را به شکل ey تلفظ می‌کنند. (یک نکته‌ی انحرافی جالب  هم این است که دوست عراقی‌ام می‌گفت که نفوذ فرهنگ تشیع به سبک ایرانی در میان شیعیان عراق آن‌قدر بالاست که خوانندگان متون مذهبی در آن‌جا هم بعضا سعی می‌کنند که لحن و صدای ایرانی‌ها را تقلید کنند!)

اما علت ماجرا چیست؟ شاید بخشی از دلیل ماجرا این است که در برخی از لهجه‌های امروزی عربی هم ۶ مصوت وجود دارند. البته گفتنی‌ست که تجویزگران تلفظ دقیق عربی در ایران حتی تلفظ عراقی ضاد (به شکل دال مفخم) را هم بر نمی‌تابند و بر تلفظ تاریخی (به شکل سایشی) اصرار دارند. بخش دیگری از دلیل ماجرا می‌تواند این باشد که عموما انسان‌ها هنگام برخورد با زبان به سختی می‌توانند ذهنشان را از پیش‌فرض‌هایی که کتابت تحمیل می‌کند برهانند. همین که سه مصوت کوتاه عربی حروف مجزا نیستند اهمیتشان را در ذهن افراد کم می‌کند و احساس نیاز به دانستن تلفظ اصلی‌شان را کاهش می‌دهد. مهم‌تر از این موارد احتمالا این است که فارسی‌زبانان خود پیشاپیش برای این علایم در فارسی صداهایی دارند و در نتیجه به دنبال صدای «واقعی» این علایم نمی‌گردند. این در حالیست که فارسی‌زبانان بیگانه بودن حرف «ض» را با تمام وجود حس می‌کنند و متوجهند که قاعدتا باید صدایش تفاوتی با صدای «ز» باشد. شاهد قوی بر این استدلال این است که حتی در میان مصوت‌ها هم، بسیار بسیار رایج است که پیش‌نمازهای حرفه‌ای ایرانی «و» را مانند فارسی به شکل “v” تلفظ می‌کنند (به جای “w”). به هر حال، مهم‌ترین نکته این است که زبان‌آموزان همواره از دریچه‌ی زبان اول (L1) به زبان دوم (L2) می‌نگرند.