سالهاست که آموزش عربی در مدارس ایران، بدون هیچ تردیدی بدترین بخش از نظام آموزشی دبیرستانی کشور بوده. عربی همواره درسی دشوار، زمانبر، و انرژیبر بود که میزان فایدهاش برای دانشآموزان به نسبت زحمتش بسیار بسیار اندک بود. در صورت موفقیت، آموزش عربی در ایران میتواند بسیار مفید و مهم باشد. عربی تنها زبانی به جز انگلیسی است که دانستنش برای ایرانیان میتواند فایدههای عملی مهم داشته باشد. علاوه بر اهمیت عربی در اسلام، عربی جنبههای دیگری از اهمیت هم در ایران دارد. کشورهای عربی از جمله مهمترین مقاصد سفری ایرانیان هستند، و تجارت و مبادلات فرهنگی با جهان عرب بخش بسیار بزرگی از تعاملات خارجی ایران را تشکیل میدهد. همچنین، در بسیاری از علوم انسانی در ایران، تخصص واقعی بدون دانش عربی ممکن نیست. اما چرا با این همه، و با تمام علاقهای که انتظار داریم نظام آموزشی ایران به عربی داشته باشد، آموزش رسمی عربی در ایران یک شکست محض بوده؟ برای درک میزان بزرگی این شکست، بهترین راه مقایسه با آموزش رسمی انگلیسی در ایران است (بماند که خود آموزش انگلیسی در ایران چه اوضاعی دارد).
دانشآموزان ایرانی در نظام آموزشی رسمی برای دو زبان عربی و انگلیسی به یک اندازه وقت و انرژی صرف میکنند، و در ارزشیابی کنکور هم به یک اندازه به این دو زبان نیاز دارند. از طرفی، میزان آمادگی یک ایرانی برای یادگیری عربی قابل مقایسه با انگلیسی نیست. یک ایرانی که در مدرسه شروع به آموختن عربی میکند، پیشاپیش خط عربی را بلد است، شصت هفتاد درصد ریشههای عربی و درصد بزرگی از خود کلمات عربی را میشناسد، به واسطه مذهبش و آشنایی با نماز و قرآن پیشاپیش تعداد زیادی جمله عربی را از حفظ دارد، و بدون این که بداند در واقع با ساختار صرفی عربی که یکی از مشکلترین بخشهای آموزش عربی است کاملا آشناست (یعنی بی هیچ تلاشی میداند که مثلا واژه «مُغادر» احتمالا کنندهی کاری است و واژهی «مقهی» نام نوعی مکان است، هرچند معنای این واژهها را نداند). این در حالیست که از انگلیسی در ابتدای کار تقریبا هیچ چیز نمیداند. با این وضعیت، این شاهکار باورنکردنی نظام آموزش عربی در ایران است که در پایان دبیرستان توانایی جوانان ایرانی در فهم یک متن عربی بیشتر از فهم یک متن انگلیسی نیست، بلکه حتی معمولا به مراتب کمتر است. در مکالمه و شنیدار که اوضاع خودبهخود بدتر هم هست چون هیچ عربزبانی در جهان به زبان عربی کتابی (فصحه) سخن نمیگوید. جوان ایرانی بعد از این همه سال وقت و انرژی (و تلاش معلمان) عاقبت هیچ چیز در دست ندارد. تقریبا همانقدر تواناست که اگر هیچ عربی نخوانده بود. البته، کافی است که اراده شخصیای معطوف به یادگیری عربی واقعی داشته باشد تا ناگهان آنچه در مدرسه آموخته برایش به سرمایهای گرانبها تبدیل شود، اما انتظار نداریم میلیونها ایرانی خود دست به این کار بزنند. اتصال دادن مواد آموزشی به آنچه که واقعا مفید است، آن هم در این حد، قطعا جزو وظایف آموزشدهنده است.
ریشه مشکل
مشکل اصلی آموزش عربی در ایران، بر خلاف نظر نسبتا رایج، نوع نگاه مذهبی نیست. اگر مساله این بود انتظار داشتیم فارغالتحصیلان دبیرستانهای ایران (دستکم بهترینهایشان) اگر در فهم عربی جدید ناتوانند دستکم در خواندن قرآن یا متون مذهبی راحت باشند. اما هرگز چنین نیست. واقعیت این است که بسیاری از ما دهها نفر را میشناسیم که در کنکور در درس عربی درصدهای بالای هشتاد و نود به دست آوردهاند، اما تقریبا تمامشان از خواندن یک خط از یک کتاب بسیار ساده (چه قدیمی و مذهبی، چه جدید) یا تولید یک جمله پنج کلمهای به کلی عاجزند. تنها مهارتی که آنها به دست آوردهاند، تشخیص اِعراب صحیح کلمات و تطابق شمار و جنس و تفکیک معرفه و نکره است.
علت اصلی این فاجعه در آموزش رسمی عربی در ایران در یک کلمه خلاصه میشود: سنت.
مشکل آموزش عربی در ایران وجود سنت هزارساله آموزشی است که اهمیت اصلی را به آموزش قواعد صرف و نحو میدهد. و البته مشکل مضاعف از آنجا ناشی شده که متنهای طولانی و حفظ کردنهای دشوار که ملزومات نظام سنتی بودند هم از آموزش جدید حذف شده، و در نتیجه خروجی نظام تازه کسی است که نه تنها از موهبتهای آموزش مدرن بهرهمند نشده، بلکه حتی به سطح دانش طلبه سنتی نیز به هیچ وجه دست پیدا نکرده. ما قواعد صرف و نحو را تا جزئیترین اجزایش میآموزیم اما تقریبا هیچ دانشآموز ممتاز دبیرستانی ایرانی معادل عربی واژههای سادهای مثل «دویدن» و «چوب» و «سعی کردن» را نمیداند، و بدتر از آن این که هرگز چشمش به خواندن متون عربی عادت نکرده. بارها دیدهام که عربهای کشورهای همسایه چشمانشان از تعجب گرد میشود وقتی میشنوند که ما در دبیرستان درباره اِعراب مفعول مطلق و حروف جزم و استثنا و صرف فعل مثنا و حتی بعضا قواعد اعلال آموزش میبینیم. آموزش سنتی بیحاصلی که صرفا بر اثر فشار نسلهای قبل و عقاید نادرست عربیدانان قبلی نسل به نسل منتقل میشود، و کاملا یادآور آموزش لاتین در اروپای سنتی است.
خبرهای خوش از کتابهای جدید
کتابهای درسی جدیدی که پارسال برای آموزش عربی دبیرستان به کار رفتهاند (و سبک آموزشی و فرآیند آموزش دبیران که در کنار آن به راه افتاده) به شدت امیدبخش است. تغییراتی که توجه من را جلب کردند از این قرارند:
۱- پیش از هر چیز کتابهای جدید ظاهر به مراتب بهتری دارند. کتابها از آن نقاشیهای کمکیفیت رقتانگیز با مردان ریشقهوهای و روباههایی که حرف میزدند خالی شده، و حتی فونت نوشتهها به مراتب بهتر شده.
۲- اما مهمتر از آن، کتابها به شدت متنمحور شدهاند. برای اولین بار میشود کتاب عربی را باز کرد و در آن یک صفحه کامل متن عربی دید. ندیدن متن، بزرگترین ضعف نظام قبلی بود، و همان چیزی بود که آموزش رسمی انگلیسی را با همه ضعفهایش از آموزش رسمی عربی پیش میانداخت.
۳- چرخش به سمت عربی مدرن در کتابهای جدید کاملا واضح است. کتابها پُرند از کلماتی که در عربی امروز پرکاربردند اما در متون سنتی و به خصوص قرآن خبری ازشان نیست. کلماتی مثل «زنگ مدرسه»، «ثبت کردن»، «تماشاگر ورزشی»، «استان»، «برنامه»، «تمدن»، و همچنین اسم مکانها مثل «برزیل»، «آلمان»، و «کالیفرنیا». استفاده از این کلمات نه تنها باعث میشود دانشآموزان مواد مفیدتری بیاموزند، بلکه این احساس را در آنها تقویت میکند که با یک زبان زنده و واقعی مواجهند.
۴- خوشایندتر از همه برای دانشآموزان این است که قواعد در کتابهای جدید به شدت کمرنگ شدهاند. نه تنها خبری از اعلال و منصرف و غیرمنصرف و امثال اینها نیست، بلکه غولی به نام اِعراب از دستور آموزشی حذف شده. این تقریبا یعنی حذف تمام آنچه که نسلهای قبلی در دبیرستان به عنوان آموزش عربی میشناختند. همچنین، صرف فعل بر اساس مثنا و مذکر و مونث و غیره به کلی اهمیتش را از دست داده. کتاب رسما تاکید میکند که شیوه آموزشش از دریچه فارسی است و حتی به جای ترتیب سنتی ضمایر یعنی «هو هما هم هی هما هنّ …» از ترتیب آشنا برای گوش فارسیزبان یعنی «من تو او ما شما ایشان» استفاده میکند.
۵- علاوه بر همه اینها، حتی محتوای متون کتاب هم در برخی موارد واقعا شگفتآور و تحسینبرانگیز است. به خصوص آنجا که در اواخر کتاب سال یازدهم از خاورشناسان مشهور غربی (از جمله آنه ماری شیمل، مینورسکی، ایزوتسو، و نیکلسون) به نیکی یاد میکند و تصویرشان را به دانشآموزان نشان میدهد، ناگهان چنان است که انگار کتاب از عالم دیگری است و در سطح آشتی با جهان مدرن و روشنفکری یک سر و گردن از سطح رایج کتب درسی بالاتر رفته است. همچنین، انتخاب زیبایشان در آوردن ملمع سعدی با مطلع «سل المصانع رکبا تهیم فی الفلوات» به جای شعرهای خنک سابق حقیقتا دلگرمکننده است.
گامهای بعدی
این حادثه میمون و این تغییرات مثبت با دو خطر مواجهند، و گامهای بعدی باید مقابله با این تهدیدات باشند. اول آن که سنت هزار و سیصد ساله آموزش عربی احتمالا به راحتی تسلیم نخواهد شد، و تا سالها معلمانی که معتقدند کتابهای جدید بچهبازیاند و جوانان را بیسواد بار میآورند اندوختههای خود از قواعد سنتی را ترجیح خواهند داد و تحمیل خواهند کرد. در نتیجه کار آموزش دبیر کار آسانی نخواهد بود. مهمتر از آن اما این است که نظام ارزشیابی کنکور باید خود را با تحولات جدید وفق دهد. در آموزش دبیرستانی ایران همه راهها به کنکور ختم میشود و تا طراحان سوال کنکور دست از سر اِعراب خبر «کان» در حالت مثنا دست بر ندارند، مشکلات حل نخواهد شد.
واقعا عالی بود. من خودم هیچوقت از عربی خوشم نمی آمد و حالا می فهمم چرا. آموزش زبان با مثال است و اندکی گرامر. چیزی که در آموزش عربی برعکس بود.
و یک نکته دیگر در رابطه با مقاله بلند شدن طول واژه ها
واقعا بلند شدن طول اسم اتفاق می افتد. اگر اسم سعید طوسی را شنیده باشید متوجه می شوید که هیچکس از کلمه طوسی برای این فرد استفاده نکرده و همه از سعید طوسی استفاده می کنند.
ممنون از لطفتون! بله مثالهای مربوط به آدمهای معروف و خوشنامتر از سعید طوسی که فامیلیهای کوتاه دارند هم زیادند. از عبدالله نوری گرفته تا علی دایی. البته همیشه راه اصلی اثبات چنین ادعاهایی بررسی کامل آماری است وگرنه مثال نقض هم معمولا میشود پیدا کرد (مثل خداداد عزیزی که کسی بهش نمیگفت عزیزی).
سلام،با توجه به اینکه شما آمریکا تشریف دارید،میخواستم بپرسم ایا این خط پیچی انکلیسی که تو ایران خیلی تبلیغ و اموزش داده میشه اونحا هم کاربرد داره؟ جوانان و تحصلیکرده اونجا از همچین خطی استفاده میکنن یا صرفا یه خط تزیینی و قدیمیه؟مرسی
سلام!
والا تا جایی که بنده میبینم استفاده که یه عده (اما نه اکثریت) میکنن ولی بدون بلد بودنش هم امورات میگذره!