گذشته از ترجیحات و اقتضائات فردی، این که کدام زبانها برای یاد گرفتن اولویت دارند هم تابع اهمیت جهانی و منطقهای آن زبانهاست هم تابع ساده بودن یادگیریشان. اهمیت این دومی گاهی مغفول میماند. واقعا یاد گرفتن بعضی زبانها بسیار بسیار سادهتر از زبانهای دیگر است.
از انگلیسی و عربی که بگذریم، فکر میکنم برای فارسیزبانها مقرونبهصرفهترین زبان برای یاد گرفتن از لحاظ حاصلضرب آسانی و اهمیت همانا ترکی استانبولی است. قطعا ترکی استانبولی به اندازه زبانهای جهانیای مثل اسپانیولی و چینی پرگویشور نیست و ادبیات و فلسفهاش به اندازه فرانسه و آلمانی دل نمیبرد. اما در مقابل برای ایرانیها اهمیت منطقهای فرامرزی دارد (زبان قدرتمندترین کشور همسایه و یکی از محبوبترین مقاصد سفرهای خارجی برای ایرانیان) و بسیار نزدیک به دومین زبان مهم داخل ایران است (ترکی آذربایجانی). اما مهمتر از اینها، آنچه رتبه ترکی استانبولی را بالا میبرد و علیرغم ضعف پشتوانه سیاسی و اقتصادیاش در مقایسه با زبانهای بزرگ جهان آن را گزینهای معقول برای یادگیری میکند، این است که بسیار بسیار ساده است. تلاش برای یاد گرفتن ترکی استانبولی هزینهای است که بازدهش سریع و شیرین است!
الفبای ترکی استانبولی چون تازهتاسیس است بازتاب بسیار نزدیکی از آواهای این زبان است در نتیجه املا و خواندن در ترکی (بر خلاف زبانهایی مثل انگلیسی و فرانسه و پروژههای سنگینی مثل چینی و ژاپنی) به هیچ عنوان چالش نیستند. ابتنایش هم بر الفبای رایج زبانهای اروپایی است در نتیجه نیاز به کوشش مضاعفی ندارد (بر خلاف مثلا روسی و یونانی). صرف و نحو ترکی خیلی ساده است. نه مثل روسی و عربی نظام نقشدهی پیچیده و پر استثنا دارد، نه مثل فرانسه و آلمانی و اسپانیولی مذکر و مونث دارد و، نه در آن از دشواریهای عجیب و غریبی شبیه ریشههای ثلاثی و رباعی که در عربی و عبری پیدا میشوند خبری هست.
نظام آوایی ترکی استانبولی هم برای فارسیزبانان (و چه بسا همه) بسیار ساده است. برای یک فارسیزبان، ترکی صرفا سه واج ناآشنا (ü و ö و ı) و یک واجگونه ناآشنا (dark L) دارد در حالی که یک فارسیزبان وقتی میخواهد انگلیسی یاد بگیرد با دستکم هشت واج ناآشنا و چندین تغییر جدی در نظام واجگونهها روبهرو میشود. ماجرای تکیه (stress) که خود معضل جداییست که آموختن انگلیسی را به طور ویژه مشکل میکند.
مهمتر از همه اینها، آموختن ترکی استانبولی برای ما آسان است چون درصد واژههایی که با فارسی مشترکند چشمگیر است. در واقع اگر از زبانهای همخانواده نزدیک ترکی (مثل ازبکی و ترکمنی) بگذریم، هیچ زبانی در جهان به اندازه فارسی با ترکی استانبولی از نظر واژگان قرابت ندارد. کافیست الگوهای تغییر واژگان دستمان بیاید تا ناگهان ببینیم که چه تعداد زیادی از کلمههای ظاهرا غریب ترکی را میشناسیم، و به وجد بیاییم از این که Şekil همان شکل است و dert همان درد است و Hüzün همان حزن است و halk همان خلق است و kayıp همان غیب است و قس علی هذا.
خلاصه این که، اگر جهت تفریح یا برنامهریزی برای محل زندگی در آینده یا پژوهشهای تاریخی/اجتماعی یا هر چیز دیگری به زبانهایی که میشود آموخت فکر میکردیم، به نظرم ترکی استانبولی را نباید از قلم بیاندازیم.
سلام
متن بسیار خوبیبود. البته ادبیات ترکیه هم برای ایرانیها جذابیت زیادی دارد.
یک نکته ریز هم اینکه Kayıp همان غایب نیست، غیب است.
بسیار ممنونم! اصلاح کردم! :)