یاد گرفتن زبان دوم باعث میشود با ساختارها و کلمههایی آشنا شویم که نه تنها در زبان اولمان معادلی ندارند، بلکه قبلا حتی به امکان وجودشان به این شکل هم فکر نکردهایم. به وضوح به یاد دارم که در اوایل آشناییام با زبان انگلیسی از کسی پرسیدم «رساندن» به انگلیسی چه میشود (منظورم مثلا رساندن کسی با خودرو به خانهاش بود) و از اصطلاح give a ride که در جواب شنیدم خوشم نیامد. یعنی احساس کردم معادل واقعی رساندن نیست. مثلا وقتی بخواهیم بگوییم «اول منو برسون» یا «متاسفانه تا در بیمارستان نرسوندمون» نمیتوانیم از این ترکیب استفاده کنیم. اما سالها بعد مچ خودم را در حالی گرفتم که وسوسه شده بودم در مکالمه فارسی هم از ride دادن استفاده کنم. واقعیت این است که در بسیاری از موقعیتها هم «رساندن» کار give a ride را نمیکند. مثلا جمله Those of you who need a ride please contact me را نمیشود به این تر و تمیزی به فارسی برگرداند (باید از ساختار مجهول «رسانده شدن» استفاده کرد و نتیجه هم چیز نچسبی است). نتیجه اخلاقی ساده این است که هر زبانی سوراخهای خودش را دارد. (انکار نمیکنم که احتمالا فارسی بیشتر از این مشکلات دارد. اما اینجا بحثم چیز دیگریست.)
استفاده از انگلیسی ما را به ساختارها و واژههای انگلیسی عادت داده. وقتی هم فارسی حرف میزنیم دنبال همانها میگردیم، اما پیدا نمیکنیم و احساس میکنیم که فارسی جایی از کارش میلنگد. اما واقعیت این است که موقع انگلیسی حرف زدن هم همین تجربه را داریم. خیلی وقتها فارسی چیزهایی دارد که در انگلیسی پیدایشان نمیکنیم. اما چرا احساس نمیکنیم انگلیسی جایی از کارش میلنگد؟ جواب قطعی من این است که چون در انگلیسی اعتماد به نفس نداریم، و میتوانیم (در بسیاری از موارد به حق) پیدا نکردن معادل را به گردن انگلیسیندانی خود بیندازیم نه سوراخی در زبان انگلیسی. به هر حال اما باید بدانیم که بعضی وقتها تقصیر از انگلیسی (یا هر زبان دیگری) است نه سواد ما. عجالتا این مثالها از چیزهایی که در انگلیسی معادل تر و تمیز ندارند به یادم میآیند:
۱- هم راه رفتم، هم غذا خوردم، و هم استراحت کردم. (اگر دو مورد بود both به جای «هم» کار میکرد اما برای سه تا انگلیسی کم میآورد.)
۲- نـمیتوانم باور نـکنم.
۳- مگه ماشین داری؟ (کار کلمه «مگه» در رساندن این پیشفرض گوینده که مخاطب ماشین ندارد را در انگلیسی هیچ واژهای نمیتواند انجام دهد. در نتیجه وظیفه به لحن محول میشود که در بسیاری از موارد کژتاب و نارساست.)
۴- دگمه چندم رو بزنم؟ (اعداد ترتیبی مثل first و fifteenth و غیره در انگلیسی حالت سوالی ندارند.)
مثال از این دست زیاد است. البته تاکید میکنم که حرف بر سر این زبان یا آن زبان نیست. حرف بر سر کارکرد مغز کسی است که زبان تازهای یاد میگیرد. وقتی صحبت از ناتوانی فارسی در انتقال بعضی منظورهاست، یکی از رایجترین مثالهایی که دیدهام که زده میشود واژه آلردی (already) است. این کلمه انگلیسی واقعا بهدردبخور است و نبودش در فارسی مرا هم آزار میدهد. اما با یک مثال توضیح میدهم که اینجا هم امتیازی به نفع انگلیسی نوشته نمیشود.
فرض کنید با دوستتان در دو ماشین دارید از تهران به سمت بوشهر حرکت میکنید. هفت ساعت بعد از حرکت، انتظار میرود که جایی بین اصفهان و شیراز باشید. به دوستتان زنگ میزنید. دوستتان اما آنقدر سریع رانده که در همین هفت ساعت خودش را به شیراز رسانده! اگر دوستتان انگلیسیزبان باشد میتواند بگوید I’m already in Shiraz اما اگر فارسیزبان باشد چیزی به جای آلردی ندارد که بگوید تا نشان بدهد که واقعیت از انتظار سریعتر پیش رفته.
اما شما کجایید؟ فرض کنید برای شما واقعیت از انتظار کندتر پیش رفته و در نتیجه شما علیرغم هفت ساعت رانندگی آنقدر کند راندهاید که الان به جای آن که بین اصفهان و شیراز باشید در خود اصفهانید. حالا شمای فارسیزبان میتوانید بگویید «من تازه اصفهانم.» این بار، اگر شما انگلیسیزبان بودید هیچ راهی برای ترجمه کلمه «تازه» نداشتید. درست همان طور که already بیانگر چیزی است که زودتر از انتظار رخ داده، واژه «تازه» هم بیانگر چیزی است که دیرتر از انتظار رخ داده. این دو واژه دقیقا قرینه هم هستند و به یک میزان کاربردیاند. البته، قاعدتا این که بسیاری از ما از نبود آلردی در فارسی رنج میبریم اما یک بار هم به ذهنمان نرسیده که چرا انگلیسی چیزی شبیه «تازه» ندارد، به خاطر شیوه کارکرد ذهن کسیست که زبان جدیدی میآموزد، نه به خاطر غربزدگی یا خودباختگی. علاوه بر آنچه گفته شد، یک عامل هم این است که آشنایی نسبی مخاطب فارسیزبان با انگلیسی باعث میشود ذهن ما به طور ناخودآگاه یاد بگیرد که موقع فارسی حرف زدن اگر لازم شد میان واژههای انگلیسی هم بگردد. در حالی که هیچ وقت موقع انگلیسی حرف زدن به دنبال واژههای فارسی مناسب گشتن سودی نخواهد داشت.
سلام محسن. 🙂
«نـمیتوانم باور نـکنم» نمیشه «I can’t help but believing»؟
«همین الآنش هم» معادل مناسبی برای «already» نیست؟
سلام! از این طرفا! افتخار دادید به ما! :)
والا این ساختار can’t help but که شما میگی یه حالت غیرارادی شدیدی توش داره که به نظر من میآد حسشو متفاوت میکنه. مثلا استفاده از چنین ساختاری در ترجمه «نمیتونیم با دشمن نجنگیم» واقعا به نظرم لوس میشه.
درباره دومی هم توی همون مثال شیراز و اصفهان فرض کنید دوست ما برگرده بگه «همین الانشم توی شیرازم». به نظر من که ترجمه خوبی نمیآد. اما مهمتر از اون جملههایی رو در نظر بگیر که در زمان حال نیستند. مثلا:
When he was twelve he could already play the guitar.
By Thursday we’ll already be in Tehran.
🙂 لطف دارید.
آها. بله، اگه حالت غیرارادی داره در بعضی موارد به درد نمیخوره.
ترجمۀ اولین جملۀ انگلیسی: «همان دوازدهسالگی هم بلد بود گیتار بزند». خوبه؟
ترجمۀ دومیش به عنوان تمرین به دانشجو سپرده میشه! D:
:))
بنظرم ترجمه دومین آلردی رو تو فارسی بیشتر با لحن میشه رسوند…سه شنبه تهرانیم.. با تاکید بر کلمه سه شنبه
سلام دیگه مطلب نمیذارید!؟
میشه گفت چیزی که زودتر از انتظار رخ داده تو فارسی بالحن ترجمه میشه نه کلمه!
سه شنبه (تاکید) ،تهرانیم!
ممنون از مطلب خوبتون
دست شما درد نکنه مطلب خوبی بود