بایگانی برچسب: s

زبان پهلوی؛ فارسی با لهجه‌ی پیشینیان

Pahlavi scriptاحتمالا خیلی‌ها می‌دانند «فارسی باستان» زبانی است که در دوران هخامنشیان رایج بود، و کمابیش می‌دانند که این زبان با خط میخی نوشته می‌شد. افراد کمتری حضور ذهن دارند که «فارسی میانه» زبانی بود که در دوران ساسانیان رایج بود، و بیشتر ایرانیان نمی‌دانند که زبان فارسی در این مرحله با خط پهلوی نوشته می‌شد.

برای من همیشه جالب‌ترین موضوع درباره‌ی زبان فارسی میانه (یا زبان پهلوی) این بوده که نزدیکی‌اش به فارسی امروز بسیار بیشتر از آن‌چه تصور می‌کنیم است. کافی بود فارسی امروز و فارسی میانه با الفبای مشابهی نوشته می‌شدند و پدیده‌ی املای تاریخی تا حدی برقرار بود، تا هر ایرانی باسوادی با قدری تلاش بتواند متن‌های فارسی میانه را متوجه شود. کافی بود الفبای مورد استفاده‌ی ما چیزی بود که در آن «د» و «ت» گاهی یکسان نوشته می‌شدند، همچنین «ب» و «پ» گاهی یکسان نوشته می‌شدند و در آن طبیعی بود که در پایان برخی کلمات «گ» نوشته شود اما خوانده نشود، و چیزهایی از این دست. در آن صورت، خواندن متون پهلوی آن قدرها هم سخت نبود! برای حس کردن این نزدیکی، متن پهلوی زیر از کتاب «کارنامه‌ی اردشیر بابکان» را ببینید. در این متن صرفا در برخی کلمات «ت» را با «د» جایگزین کرده‌ام.

«پاپک ندانست که ساسان هچ (=از) تخمگ دارای دارایان زاد ایستاد. بابک شبی پد (=به) خوامن (=خواب) دید چگون که خورشید هچ (=از) سر ساسان بتافت و همگ (=همه) گیهان روشنیه گرفت. ان (=دیگر) شب ایدون دید چگون که ساسان پد پیل آراستگ (=آراسته) سپید نشست ایستاد و هر که اندر کشور پیرامون ساسان ایستند، نماچ (=نماز) اویش (=بر او) برند و ستایشن (=ستایش) و آفرین همی کنند.»

(بابک نمی‌دانست که ساسان از تخمه‌ی دارای دارایان زاده است. بابک شبی به خواب چونان دید که خورشید از سر ساسان تافت و همه جهان روشنی گرفت. شبی دیگر این گونه دید که ساسان بر یک فیل آراسته‌ی سفید نشسته است و همه‌ی مردم کشور پیرامون ساسان ایستاده‌اند، نماز بر او می‌برند و ستایش و آفرین می‌کنند.)

همان طور که می‌بینید فهم این متن فارسی متعلق به ۱۵۰۰ سال پیش (دوره‌ی ساسانی) کار دشواری نیست. نکته‌ی جالب برای من تاثیر عمیق الفبا و مسائل سیاسی-اجتماعی در شکل‌گیری هویت زبانی ماست. ما زبان دوره‌ی ساسانی را زبان خود نمی‌دانیم، و در کتاب‌های ادبیاتمان خبری از نمونه‌های متن پهلوی نیست. حال آن که می‌توانست باشد.

قطعا حرفم صرفا توصیفی است و آرزوی زنده کردن فارسی میانه یا خیالاتی از این دست را ندارم. بزرگی این شکاف الفبایی/تاریخی اما حقیقتا چشم‌گیر است. برای این که ابعاد آن روشن‌تر شود، مثال «انگلیسی میانه» در برابر انگلیسی مدرن بسیار مفید است. در دنیای ادبیات انگلیسی نام شاعری مثل چاسر (Chaucer) که به انگلیسی میانه شعر می‌گفت کاملا زنده و مطرح است. دانشجویان علوم انسانی در کشورهای انگلیسی زبان اشعار او را می‌شناسند و دیدن متون انگلیسی میانه برایشان غریب نیست. متن زیر به انگلیسی میانه (از Wycliffe’s Bible از طریق صفحه‌ی ویکی‌پدیای انگلیسی میانه) را با ترجمه‌ی آن به انگلیسی نو مقایسه کنید:

man com & se how schal alle ded li: wen yolk comes bad & bare
moth have ben ve awaẏ fare: All ẏs wermēs yt ve for care:—
bot yt ve do for god ẏs luf ve haue nothyng yare:
yis graue lẏs John ye smẏth god yif his soule hewn grit

Man, come and see how all dead men shall lie: when that comes bad and bare,
we have nothing when we away fare: all that we care for is worms:—
except for that which we do for God’s sake, we have nothing ready:
under this grave lies John the smith, God give his soul heavenly peace

وضعیت آثاری مثل آثار چاسر که به انگلیسی میانه‌اند در دنیای انگلیسی‌زبان قابل مقایسه با وضعیت کتاب‌های پهلوی در میان فارسی‌زبانان نیست. نوشته‌های چاسر همچنان «انگلیسی» محسوب می‌شوند، نه متعلق به یک زبان کاملا متفاوت و منسوخ شده. به گمان من، علت این تفاوت عمیق، زبانی نیست بلکه فرازبانی است. به عبارت دیگر فارسی میانه آن قدرها از فارسی نو دور نیست که بخواهیم به کلی آن را بیگانه تلقی کنیم و آثار مربوط به آن زبان را متعلق به محدوده‌ی تنگ حوزه‌ی کار باستان‌شناسان و زبان‌شناسان تاریخی بدانیم. در واقع دور نیست اگر بگوییم تفاوت دو زبان فارسی میانه و فارسی نو به همان اندازه‌ی تفاوت انگلیسی میانه و انگلیسی نو است. آن‌چه فارسی میانه و آثار مربوط به آن را تقریبا به زباله‌دان تاریخ فرستاده، دلایل فرازبانی (مانند الفبا، تفاوت‌های فرهنگی و سیاسی، کیفیت و اهمیت آثار، و شکاف زمانی بسیار زیاد) است.

به عنوان تفریح، اگر دوست دارید بدانید صدای حرف زدن به انگلیسی میانه تقریبا چگونه بوده، این ویدیو را از دست ندهید.

 

در دفاع از حق مسلم فارسی برای تخریب واژگان فرنگی

(این متن را قبلا جای دیگری نوشته بودم اما دیدم که برای این‌جا مناسب‌تر است)

از میان ابزارهای قشر «تحصیل‌کرده» برای اثبات تحصیل‌کردگی‌شان، یکی هم تلفظ «درست» واژگان دخیل است. بیماری‌ای که از ترجیح آگست به آگوست شروع می‌شود و می‌تواند تا موارد حادی مثل خاطرنشان کردن مکرر درستی آینستاین در مقابل انشتین هم پیش برود. قرار است در چند پاراگراف بگویم که چرا فکر می‌کنم چنین کاری باطل است و چنین دغدغه‌ای زائد است.

۱- همه می‌دانند که هر زبانی مجموعه‌ی محدودی از آواهای قابل تلفظ دارد، و گویا این را همه پذیرفته‌اند که در تلفظ واژه‌های دخیل گویشوران از تلفظ واج‌های بیگانه معافند. هیچ فارسی‌زبانی از تلفظ «ظاهر» به شکل «زاهر» یا از تلفظ «ماذربرد» به شکل «مادربرد» خجالت نمی‌کشد. اما علاوه بر این، هر زبانی الگوهای آوایی (شیوه‌های مطلوب کنار هم قرار گرفتن آواها) خود را نیز دارد. خدا پدر کتاب زبان فارسی دبیرستان را بیامرزد که به دانش‌آموزان یادآوری می‌کند که هر فارسی‌زبانی نخستین باری که صورت نوشتاری واژه‌ی «نژند» را ببیند احتمالا آن را به شکل درست نژَند (به فتح ژ) تلفظ خواهد کرد، و نه مثلا نَژنَد (با ژ ساکن). گویشوران یک زبان حق دارند که علاوه بر حذف واج‌های ناآشنا، همنشینی‌های آوایی ناآشنا را نیز تغییر دهند. فارسی هم «س» دارد هم «ت» دارد، اما در آن نمی‌توان student را با «س» و «ت» ساکن مثل انگلیسی‌زبان‌ها تلفظ کرد.

برای فارسی‌زبانان امروز، «استاتوس» خوش‌دست‌تر از «استیتس» است. درست است که احتمالا ایرانیان انگلیسی‌ندان حتی نمی‌دانند که تلفظ درست انگلیسی این کلمه بیشتر شبیه «ستیتس» است، ولی در همین ندانستن نیز سرّی هست. به همان اندازه که عرب‌ها حق دارند به دوربین بگویند کامیرا و انگلیسی‌ها حق دارند احمدی‌نژاد را امادی‌نیجد تلفظ کنند، ما هم حق داریم به status بگوییم استاتوس. انگلیسی‌ها «احمدی‌نژاد» را با j می‌نویسند چون نوشتنش به این شکل با رسم‌الخطشان سازگارتر است، و بعد j را «ج» می‌خوانند و به این ترتیب با این که می‌توانند «ژ» را تلفظ کنند (مثل vision) در این کلمه این کار را نمی‌کنند. ما هم می‌نویسیم «استاتوس»، چون مثلا «استیتس» ناخواناست، و البته هزار دلیل دیگر. اگر بخواهم بی‌رحم باشم، می‌گویم نوشتن «استیتس» باسوادی نیست، در لِول اول ذوق‌زدگی از سواد است و در لِول دوم کمبود اعتماد به نفس.

۲- در طول زمان یک مشی کلی از سوی ایرانیان فارسی‌زبان برای برخورد با واژگان انگلیسی شکل گرفته. این مشی به ما می‌گوید که speaker را به شکل espiker تلفظ کنیم، و نه مثلا چنان که گویشوران برخی زبان‌های دیگر می‌گویند sepiker. همچنین، انگار قانونی نانوشته در تلفظ واژه‌های انگلیسی در ایران وجود دارد که استفاده از الگوی فرانسوی /فینگلیش را برای خواندن کلمات تجویز می‌کند. به جای البرت می‌گوییم آلبرت و حتی بعضا به جای «برد پیت» می‌گوییم «براد پیت» (اگر شک دارید در اینترنت جستجو کنید).

به نظر من الگویی که شکل گرفته خروجی طبیعی زبان بوده و هیچ نیازی به دستکاری مصنوعی آن به نفع تلفظ «درست» کلمات در زبان مبدأ نیست. راستش این است که من اگر فارسی الگوی خاص خودش را برای هضم (بخوانید تخریب) واژگان دخیل نداشته باشد، احساس می‌کنم فارسی چیزی کم دارد!

۳-  سهم انگلیسی و فرانسه در تعیین استانداردها مبهم و مغشوش است. هیچ کس به ژانویه نمی‌گوید جنوئری، اما کمتر کسی هم پیدا می‌شود که به جولای بگوید ژوئیه. البته این کمی آزاردهنده است و احتمالا می‌توان توجیهات فایده‌گرایانه‌ای برای لزوم حذف این مشکل آورد. با این حال من همان قدر که سازگاری را دوست دارم، پایبندی به انتخاب‌های طبیعی زبانم را هم دوست دارم.

۴- بعضی کلمات، مستقل از این الگوها به دلایل بعضا اتفاقی به شکلی «نادرست» جا می‌افتند. من البته کاملاً به کسی که دلش نمی‌خواهد به آن تلفظ «نادرست» تن بدهد حق می‌دهم (و خود به او می‌پیوندم)، اما در چارچوب آن‌چه گفته شد، فکر می‌کنم که از تلفظ رایج «هاستینگ» به جای «هوستینگ» و «پرشین» به جای «پرژن» هم می‌شود خیلی کمتر حرص خورد.

۵- فراگیر شدن رویکرد توصیفی به جای تجویزی در دانشکده‌های زبان‌شناسی، دیگر محل بحث نیست و «خود غربی‌ها» هم هنوز درباره‌اش دچار دودستگی نیستند. خود استاد ابوالحسن نجفی هم از بسیاری از آرای اولیه‌اش دست کشیده! تکرار مکررات: زبان یعنی آن چیزی که مردم استفاده می‌کنند. اگر قرار بود همیشه «درست» صحبت کنیم هنوز مثل سه هزار سال پیش حرف می‌زدیم. این ادعا هیچ اغراقی ندارد، و باید پذیرفت که راکد کردن زبان غیر ممکن است. معیارهای «باسوادها» برای زبان «درست»، همواره به عنوان عاملی اجتماعی در کند کردن تغییرات زبان نقش بازی می‌کند، اما «باسوادترها» می‌توانند در لِولی بالاتر به یاد داشته باشند که تمامش جز بازی نیست. با نگاهی بدبینانه تمام این داد و قال‌ها در چارچوب تلاش گروه تحصیل‌کرده و ادبیات‌خوانده و انگلیسی‌دان برای اثبات برتری خود به سایر گروه‌ها به خوبی قابل توضیح است.

۶- حوزه‌هایی در زبان هست که هنوز رویکرد تجویزی در آنها به طور گسترده خریدار دارد. به طور خاص، معادل‌یابی برای واژگان بیگانه در بسیاری از زبان‌ها از سوی افرادی پی‌گیری می‌شود (تا آن‌جا که من می‌دانم این افراد معمولاً وزنشان در ادبیات سنگین‌تر از وزنشان در زبان‌شناسی است). آنها معتقدند که آسیب هجوم واژگان بیگانه به زبان مشهود است و باید از آن جلوگیری نمود. معلوم نیست، ممکن هم هست آنها راست بگویند. به هر حال تأکید من بر این است که آن ماجرا ربطی به این تلفظ‌ها ندارد. بعید نمی‌دانم (در واقع احتمال بسیار قوی می‌دهم) که همان دوستان تجویزگرای داخلی خودمان هم از این تلفظ‌های مطابق با زبان مبدأ ناخرسند باشند. گمان می‌کنم که این تلفظ‌های «درست»، بیش از هر چیز پرچم تسلیم زبان مقصد در برابر هجوم کلماتند.

۷- بدجنس بودن و دانای کل بودن زشت است، و من نمی‌خواهم هیچ کدام از این‌ها باشم. حقیقت این است که اگر این حرف‌ها زده نشود هم به هر حال زبان همین مسیر را می‌رود و بدیهی است که کتاب «غلط ننویسیم» راه به جایی نمی‌برد. این‌ها که می‌گویم، صرفا برای کم کردن فشار روانی از سر کسانی است که دائم نگرانند که مبادا غلط نوشته باشند و غلط گفته باشند، و البته برای القای عذاب وجدان به کسانی که به تلفظ‌های «نادرست» دیگران می‌خندند.

چهارده نکته‌ی آموزشی درباره‌ی تلفظ در انگلیسی

به طور کلی آموختن تلفظ زبان بیگانه دشوار است، ولی چیزهایی هستند که یاد گرفتنی هستند و ما سرشان انرژی نگذاشته‌ایم. به نظر من برای بیشترمان می‌ارزد که به جای یاد گرفتن کلمه‌های تازه، تلفظمان را از واژه‌هایی که بلدیم تا حدی بهبود دهیم. تلفظ درست فقط به درد کلاس گذاشتن نمی‌خورد، به درد فهمیده شدن بهتر (و حتی فهمیدن بهتر) هم می‌خورد. این سیزده نکته‌ای که می‌نویسم، چیزهایی هستند که اولا غلط‌های رایج فارسی‌زبانان هستند، ثانیا بیشترشان با نگاه کردن به دیکشنری بلافاصله فهمیده نمی‌شوند، و ثالثا کلی هستند، یعنی مختص زیرمجموعه‌ی خاصی از کلمات نیستند. تمام موارد را بر اساس لهجه‌ی آمریکایی می‌نویسم.

سطح مقدماتی:

۱: تلفظ ship با sheep تفاوت دارد! انگلیسی دو مصوت دارد که بسیاری از ما هر دو را معادل «ای» فارسی می‌گیریم. واقعیت این است که حرف i در ship اولا کوتاه‌تر است، و ثانیا صدایش اگرچه شبیه به «ای» است اما کمی هم مایل به کسره‌ی فارسی است. اگر ترکی بلدید ممکن است شباهتی میان این صدا و مصوت موجود در واژه‌ی ترکی «قز» (دختر) احساس کنید اگرچه باز هم تفاوت بسیار است. زبان‌های کمی در جهان این صدا را دارند به همین دلیل بیشتر مردم جهان هنگام انگلیسی یاد گرفتن با این صدا مشکل دارند. به طور کلی معمولا حرف i در کلمات انگلیسی این صدا را می‌دهد در حالی که ترکیب‌های ee (مثل free) و ea (مثل tea) و ie (مثل believe) صدای شبیه به «ای» فارسی را می‌دهند.

۲: تلفظ full با fool تفاوت دارد! مصوت موجود در fool شبیه به «او»ی فارسی است اما مصوت موجود در full اولا کوتاه‌تر است و ثانیا به مقدار بسیار خفیفی به کسره یا «ای» تمایل دارد. برای مثال این کلمه‌ها با این مصوت کوتاه ناآشنا تلفظ می‌شوند: full, book, took, hook, good, foot. اما مصوت موجود در این کلمات بلند و مشابه «او»ی فارسی است: food, cool, group, soon, loop, fool.

۳: تلفظ think با sink و tink تفاوت دارد! ترکیب th در بیشتر کلمات در انگلیسی صدای «ث» عربی را می‌دهد. فارسی این صدا را ندارد ولی در بین صداهایی که نداریم، این آسان‌ترین است. کافی‌ست سعی کنید نوک‌زبانی حرف بزنید و همان «س» خودمان را تلفظ کنید. هنگام تلفظ این صدا زبان بین دندان‌ها قرار می‌گیرد. در انگلیسی کلماتی مثل three و math و tooth این صدا را دارند.

۴: واژه‌های this و that و there، «دیس» و «دت» و «در» نیستند! ترکیب th در انگلیسی می‌تواند صدایی غیر از «ث» هم داشته باشد و آن صدای «ذ» عربی است. بیشتر ایرانی‌ها به اشتباه در این گونه کلمات آن را مانند دال فارسی تلفظ می‌کنند (فرانسوی‌ها هم این صدا را ندارند اما آنها معمولا به جایش از «ز» استفاده می‌کنند و این یکی از استریوتایپ‌های لهجه‌ی فرانسوی‌ها موقع انگلیسی حرف زدن است). برای تلفظ «ذ»، باز هم زبان باید بین دندان‌ها قرار بگیرد. این بار فرض کنید می‌خواهید نوک‌زبانی حرف بزنید و صدای «ز» فارسی را تلفظ کنید. اگر در زبان عربی دستی دارید یا فکر می‌کنید با قرائت درست نماز می‌خوانید، می‌توانید به صدای «ذ» در «صراط الذین» فکر کنید!

۵: تلفظ wet با vet تفاوت دارد! حرف v انگلیسی مثل حرف واو معمولی فارسی است (مثلا در کلمه‌ی «وحید»). اما برای تلفظ w، مثلا به آخرین صدای کلماتی مثل «نو» و «برو» فکر کنید. اگر کُردی بلد هستید هم با صدای w آشنایید. همچنین عرب‌ها همواره حرف «و» را به شکل w تلفظ می‌کنند و صدای v را ندارند.

۶: صدای «شوا» را بشناسید! در انگلیسی یکی از رایج‌ترین مصوت‌ها «شوا»ست (لفظ «شوا» چیزی به جز یک نام تخصصی عجیب برای یک صدای معمولی نیست). صدایی که در فارسی وجود ندارد. صدایش شبیه به این است که دهانتان را در حد متوسط باز کنید و بدون این که به زبانتان فرم خاصی بدهید سعی کنید یک مصوت تولید کنید. چیزی شبیه به کاری که پیش پزشک می‌کنیم تا معلوم شود گلوی چرک‌کرده داریم یا نه،‌ اما نه با دهان به آن بازی. به یک شکل دیگر می‌گویم: شوا حد اقلی‌ترین و خنثی‌ترین و (معمولا) کوتاه‌ترین صدای مصوتی است که می‌توانید از دهانتان خارج کنید. همان صدایی که بین ‌B و L در کلمه‌ی table وجود دارد. اولین مصوت کلماتی مثل ago و arrive و around نه کسره است نه فتحه، بلکه شواست. حتی اولین مصوت واژه‌ی contain شوا است نه «آ». جالب‌تر از آن، علی‌رغم اشتباه رایج فارسی‌زبانان، اولین مصوت واژه‌ی country هم شواست نه «آو» یا «اَو» یا هر چیز عجیب دیگری.

۷: انگلیسی صدای «آو» یا “aw” ندارد! در واژه‌هایی مثل law و thought، صدای مصوت چیزی بیش از صدای معمولی «آ» نیست. از خیر تلاش برای تلفظ چیزی شبیه w در انتها بگذرید!

سطح میانی:

۱: در لهجه‌ی آمریکایی (و نه بریتانیایی)، در بسیاری از موارد صدای t به چیزی شبیه به d تبدیل می‌شود. نکته‌ی مهم این است که صدای جدید با d متفاوت است. در واقع حقیقت این است که خود d هم در محیط‌های مشابه به این صدای جدید تغییر شکل می‌دهد. این صدای جدید flap نام دارد و به گوش ما شاید چیزی بین «د» و «ر» فارسی است. اما این تبدیل در چه شرایطی رخ می‌دهد؟ در شرایطی که اولا صدای t بین دو مصوت باشد، و ثانیا هجای حاوی t دارای تکیه نباشد. در نتیجه این تبدیل در atom رخ می‌دهد اما در return رخ نمی‌دهد. تبصره: اگر صدای قبل از t به جای مصوت r یا n باشد هم این تبدیل شدنی است. مثلا در party و sentence هم این تبدیل رخ می‌دهد (به خصوص در اولی). توجه به این نکته‌ی کلی هم مهم است که این تبدیل در لهجه‌ی آمریکایی تقریبا ضروری است. در بعضی کلمات اگر این تبدیل را صورت ندهید چیزی که تلفظ می‌کنید به گوش شنونده اصلا شبیه یک واژه‌ی مجاز انگلیسی آمریکایی نیست.

۲: صدای r آمریکایی با صدای «ر» فارسی تفاوت زیادی دارد! یکی از عناصر کلیدی‌ای که لهجه را به شدت آمریکایی می‌کند تلفظ درست r است. صدای r آمریکایی صدای رایجی در زبان‌های جهان نیست. برای تلفظ کردنش، سعی کنید به فارسی حرف زدن کسانی فکر کنید که زبان اولشان انگلیسی آمریکایی است (مثلا آلن ایر!). در لهجه‌ی فارسی این افراد که تحت تاثیر زبان مادری‌شان است، تلفظ متفاوت «ر» کاملا مشهود است. حتی بعضی از ایرانی‌ها برای این که صدایشان «غربی» یا «باکلاس» به نظر برسد به شوخی یا جدی «ر» را به شکلی شبیه به r آمریکایی تلفظ می‌کنند.

۳: صدای e انگلیسی تفاوت نسبتا زیادی با کسره‌ی فارسی دارد. اگرچه هیچ دو مصوتی در فارسی و انگلیسی دقیقا مثل هم نیستند اما تفاوت e انگلیسی و کسره‌ی فارسی جدی‌تر است. برای تلفظ e انگلیسی، باید آن را به مقدار خفیفی به فتحه نزدیک کنید. اگر دارید فکر می‌کنید منظورم از e انگلیسی کدام صداست، منظورم مصوت کلماتی مانند bed و said و head و tell است.

سطح پیشرفته:

۱: در لهجه‌ی آمریکایی بسیاری از مصوت‌ها وقتی قبل از r قرار می‌گیرند حال خاصی بر آنها حاکم می‌شود. چیزی شبیه به این که مصوت به صدایی بین شوا و o میل کند. توضیح این صدا ساده نیست اما اگر در کمین تشخیص آن باشید به تدریج با شنیدنش به آن عادت می‌کنید. مثال: more, near, cure. همچنین هنگامی که شوا قبل از r قرار می‌گیرد تقریبا ناپدید می‌شود و جایش را به نسخه‌ی کشیده‌تری از r می‌دهد. مثال: her, girl, term. به طور کلی نکته‌ی اساسی این است که r آمریکایی تا حدی به مصوت‌ها شبیه است و همه‌ی این ماجراها با r ناشی از همین است.

۲: تلفظ finger با singer تفاوت دارد. در اولی n و g دو صدای مستقل هستند، هرچند n تحت تاثیر صدای بعدش در عقب دهان تلفظ می‌شود، اما در دومی ترکیب ng یک صدای واحد است. دیکشنری‌ها هم این دو کلمه را متفاوت آوانگاری می‌کنند. به طور کلی تلفظ ng به صورت دو صدای مجزا در جاهایی که نباید چنین کرد یکی از اشتباهات رایج خارجی‌هایی است که انگلیسی یاد می‌گیرند. در اکثر موارد، باید به جای این دو صدا از آن صدای واحد استفاده کرد، مثل ring و sing و hang و long.

۳: تلفظ cup با cop تفاوت دارد. صدای شوا که با آن آشنا شدیم، در بسیاری از موارد به شدت شبیه به «آ» به نظر می‌رسد. بسیاری از ما صدای مصوت موجود در کلمه‌ی cup را «آ» می‌دانیم اگرچه در واقع شواست. به همین ترتیب، تلفظ اولین مصوت subject با اولین مصوت object متفاوت است. معمولا حرف u صدای شوا دارد و حرف o صدای «آ» دارد. اما همیشه هم چنین نیست (مثلا مصوت کلمه‌ی son شواست).

۴: انگلیسی (در بیشتر لهجه‌ها) دو صدای L دارد. یکی شبیه به «ل» فارسی است که قبل از مصوت‌ها پدیدار می‌شود، مثل واژه‌ی light. یکی هم در فارسی وجود ندارد و در محیط‌های دیگر پدیدار می‌شود، مثل واژه‌ی tell. این صدای دوم که به آن dark L می‌گویند صدایش تا حدی شبیه به مصوت o است! برای تلفظ آن انتهای زبان به سقف دهان نزدیک می‌شود و بعضا حتی نوک زبان به سقف دهان نمی‌چسبد (بر خلاف «ل» معمولی). توضیح شفاهی شیوه‌ی تلفظ دشوار است. مانند موارد قبلی، باید گوشتان در کمین تشخیص تفاوت‌ها باشد. اگر با قرائت حرفه‌ای قرآن آشنا باشید، می‌توانید به شیوه‌ی خاص تلفظ «ل» در واژه‌ی «الله» فکر کنید. این نوع L به مصوت‌ها شبیه است و معمولا مصوت قبل از خودش را هم تحت تاثیر قرار می‌دهد. توجه کنید که شباهت dark L به صدای o آن قدر زیاد است که کودکان آمریکایی در مدارس که تازه الفبا را یاد گرفته‌اند، گاهی املای واژه‌ی help را با واژه‌ی hope اشتباه می‌گیرند!

توضیح واضحات: فکر می‌کنم خواندن این نکته‌ها می‌تواند کمک‌کننده باشد هرچند به هیچ وجه کافی نیست. بزرگ‌ترین حجت برای کافی نبودن این علم روی کاغذ این است که بنده اگر طبیب بودم سر خود دوا می‌نمودم. به قول نجف دریابندری، هیچ کس با خواندن کتاب آشپزی آشپز نمی‌شود اما هیچ کسی که بخواهد آشپز شود از کتاب آشپزی بی‌نیاز نیست!

توضیح: (این مطلب را قبلا جای دیگری نوشته بودم اما حالا فکر می‌کنم برای این‌جا مناسب‌تر است)