بایگانی ماهیانه: مارس 2017

فعل مرکب پیروز می‌شود، چون به آن نیاز داریم

دکتر محمدرضا باطنی
دکتر محمدرضا باطنی

دکتر محمدرضا باطنی مقاله معروفی درباره فعل مرکب دارد، که با عنوان «فارسی، زبانی عقیم» منتشر شده است. خلاصه حرف او در آن مقاله خواندنی این است که فارسی سال‌هاست که به سمت استفاده از فعل مرکب به جای فعل ساده (مثلا «فریب دادن» به جای «فریفتن») حرکت کرده است. در نهایت باطنی تجویز می‌کند که سیاست‌های برنامه‌ریزی زبانی باید بکوشند دوباره فارسی را به سمت فعل ساده برگردانند، چرا که ریشه‌های افعال ساده بزرگ‌ترین سرمایه برای تولید واژگان تازه‌اند. او برای نشان دادن این معنا به فعل نُمودن اشاره می‌کند و مشتقاتش مانند نمایش، نما، نمایه، نمودار، نمونه، و نمود.

در فارسی «رایج» امروز کمتر از صد و پنجاه فعل ساده استفاده می‌شوند و باقی افعال همگی مرکبند، در حالی که به نظر می‌رسد در گذشته‌های دور فارسی این طور نبوده. ادعای این نوشته آن است که مستقل از تصمیم ما، این جریان حرکت به سمت افعال مرکب همچنان با قوت پیش خواهد رفت. من، بر خلاف نظرات رایج، گمان می‌کنم که علت به وجود آمدن این روند یک عامل تصادفی یا یک علت بیرونی مانند هجوم اسم‌های عربی نیست، بلکه ریشه در ساختارهای مخصوص زبان فارسی دارد، و به همین دلیل گویشوران زبان به آن گرایش شدیدی دارند و در نتیجه جلوگیری از آن تقریبا غیر ممکن است.

ساختارهای مهمی در زبان فارسی هستند که بیانشان فقط با افعال مرکب ممکن است. مثلا، جملات زیر که با فعل مرکب «گشت زدن» ساخته شده‌اند، با فعل ساده «گشتن» قابل بیان نیستند.

۱- گشت که حتما می‌زنم، ولی شاید غذا نخورم.

۲- گشت هم زدم، اما غذا نخوردم.

۳- گشتـو می‌زنم، اما غذا رو شاید نخورم.

توجه کنید که در این‌جا تفاوت‌های معنایی دو فعل «گشت زدن» و «گشتن» مد نظر نیست، بلکه نکته این است که ساختارهای ذکر شده در این مثال‌ها محتاج اینند که کلمات به‌خصوصی بین دو جزء فعل مرکب قرار بگیرند، و در نتیجه ساختن این جملات با فعل ساده ممکن نیست، حتی اگر معنی «گشت زدن» و «گشتن» دقیقا یکی باشد. همچنین، در بعضی از این موارد ما وقتی می‌خواهیم از این ساختارها با افعال ساده استفاده کنیم، گاهی این کلمات را (که اصولا به جایگاه ثانویه در جمله علاقه‌مندند) بعد از خود فعل می‌آوریم. مثلا به جای «گشت که می‌زنم!» می‌گوییم «می‌گردم که!» اما حتما شم زبانی شما هم گواهی می‌دهد که این ترکیب‌ها به هیچ وجه دلچسب نیستند. حتی شاید گاهی وسوسه شده باشید جمله‌هایی مانند این تولید کنید: «غذا هم خوردم، درس هم خوندم، خوا هم بیدم

مورد دیگری که در آن گاهی فعل ساده مشکل‌ساز است مربوط به ضمیر متصل مفعولی اول شخص مفرد است (مثل «م» در «کتکـم زدند»). در این موارد در فعل ماضی اگر بخواهیم از فعل ساده استفاده کنیم آوردن ضمیر متصل مفعولی موجب کژتابی می‌شود:

۱- ترسوندم: (منظور این است که «او مرا ترساند» اما برداشت اولیه شنونده این است که «من (کسی را) ترساندم.»

۲- گرفتم: (منظور این است که «او مرا گرفت» اما برداشت اولیه شنونده این است که «من (کسی را) گرفتم.»

توجه کنید که این کژتابی‌ها با فعل مرکب رخ نمی‌دهند، چرا که ضمیر مفعولی می‌تواند به بخش غیرفعلی بچسبد، مثلا برای «او مرا زد» می‌توانیم به جای «زدم» که کژتابی دارد می‌توانیم بگوییم «کتکم زد». همچنین، نکته مهم این است که در فارسی گفتاری استفاده از ضمیر مفعولی متصل در چنین جملاتی صرفا یک انتخاب نیست، بلکه به آن احساس نیاز می‌شود. اگر در فارسی گفتاری به دوستتان بگویید «اول کمکم کرد، بعد نصیحتم کرد، بعد منو رسوند»، احتمالا نسبت به ترکیب «منو» در جمله آخر احساس خوبی ندارید.

گمان من این است که در غیاب عوامل معارض، همین موارد وقتی در زبان فراگیر شوند و گویشوران به آنها عادت کنند کافی‌اند که بتوانند یک زبان را به سمت ترجیح فعل مرکب به فعل ساده بکشانند. اما به نظرم می‌رسد که عملا گرایش به فعل مرکب از این مرحله هم فراتر رفته است، و فارسی‌زبانان از لحاظ ساختار تکیه‌ای جمله هم نسبت به جملاتی که فعل ساده دارند اقبال کمتری دارند. مثلا، به نظر می‌رسد که صرفا از لحاظ آهنگ، فارسی‌زبانان «زدمون» و «ما رو زد» را به اندازه «کتکمون زد» دوست ندارند. این تمایل می‌تواند جایگاه تکیه مربوط باشد یا صرفا بازتاب عادت فارسی‌زبانان به افعال مرکب باشد (چون غالب افعال فارسی مرکبند)، اما علت آن هرچه باشد به نظر می‌رسد مشخص است که وقتی ترجیح گویشوران یک زبان از مرحله واژگانی فراتر رفت و جنبه نحوی و واج‌شناختی پیدا کرد، جنگیدن با آن تقریبا غیرممکن خواهد بود.