در دفاع از حق مسلم فارسی برای تخریب واژگان فرنگی

(این متن را قبلا جای دیگری نوشته بودم اما دیدم که برای این‌جا مناسب‌تر است)

از میان ابزارهای قشر «تحصیل‌کرده» برای اثبات تحصیل‌کردگی‌شان، یکی هم تلفظ «درست» واژگان دخیل است. بیماری‌ای که از ترجیح آگست به آگوست شروع می‌شود و می‌تواند تا موارد حادی مثل خاطرنشان کردن مکرر درستی آینستاین در مقابل انشتین هم پیش برود. قرار است در چند پاراگراف بگویم که چرا فکر می‌کنم چنین کاری باطل است و چنین دغدغه‌ای زائد است.

۱- همه می‌دانند که هر زبانی مجموعه‌ی محدودی از آواهای قابل تلفظ دارد، و گویا این را همه پذیرفته‌اند که در تلفظ واژه‌های دخیل گویشوران از تلفظ واج‌های بیگانه معافند. هیچ فارسی‌زبانی از تلفظ «ظاهر» به شکل «زاهر» یا از تلفظ «ماذربرد» به شکل «مادربرد» خجالت نمی‌کشد. اما علاوه بر این، هر زبانی الگوهای آوایی (شیوه‌های مطلوب کنار هم قرار گرفتن آواها) خود را نیز دارد. خدا پدر کتاب زبان فارسی دبیرستان را بیامرزد که به دانش‌آموزان یادآوری می‌کند که هر فارسی‌زبانی نخستین باری که صورت نوشتاری واژه‌ی «نژند» را ببیند احتمالا آن را به شکل درست نژَند (به فتح ژ) تلفظ خواهد کرد، و نه مثلا نَژنَد (با ژ ساکن). گویشوران یک زبان حق دارند که علاوه بر حذف واج‌های ناآشنا، همنشینی‌های آوایی ناآشنا را نیز تغییر دهند. فارسی هم «س» دارد هم «ت» دارد، اما در آن نمی‌توان student را با «س» و «ت» ساکن مثل انگلیسی‌زبان‌ها تلفظ کرد.

برای فارسی‌زبانان امروز، «استاتوس» خوش‌دست‌تر از «استیتس» است. درست است که احتمالا ایرانیان انگلیسی‌ندان حتی نمی‌دانند که تلفظ درست انگلیسی این کلمه بیشتر شبیه «ستیتس» است، ولی در همین ندانستن نیز سرّی هست. به همان اندازه که عرب‌ها حق دارند به دوربین بگویند کامیرا و انگلیسی‌ها حق دارند احمدی‌نژاد را امادی‌نیجد تلفظ کنند، ما هم حق داریم به status بگوییم استاتوس. انگلیسی‌ها «احمدی‌نژاد» را با j می‌نویسند چون نوشتنش به این شکل با رسم‌الخطشان سازگارتر است، و بعد j را «ج» می‌خوانند و به این ترتیب با این که می‌توانند «ژ» را تلفظ کنند (مثل vision) در این کلمه این کار را نمی‌کنند. ما هم می‌نویسیم «استاتوس»، چون مثلا «استیتس» ناخواناست، و البته هزار دلیل دیگر. اگر بخواهم بی‌رحم باشم، می‌گویم نوشتن «استیتس» باسوادی نیست، در لِول اول ذوق‌زدگی از سواد است و در لِول دوم کمبود اعتماد به نفس.

۲- در طول زمان یک مشی کلی از سوی ایرانیان فارسی‌زبان برای برخورد با واژگان انگلیسی شکل گرفته. این مشی به ما می‌گوید که speaker را به شکل espiker تلفظ کنیم، و نه مثلا چنان که گویشوران برخی زبان‌های دیگر می‌گویند sepiker. همچنین، انگار قانونی نانوشته در تلفظ واژه‌های انگلیسی در ایران وجود دارد که استفاده از الگوی فرانسوی /فینگلیش را برای خواندن کلمات تجویز می‌کند. به جای البرت می‌گوییم آلبرت و حتی بعضا به جای «برد پیت» می‌گوییم «براد پیت» (اگر شک دارید در اینترنت جستجو کنید).

به نظر من الگویی که شکل گرفته خروجی طبیعی زبان بوده و هیچ نیازی به دستکاری مصنوعی آن به نفع تلفظ «درست» کلمات در زبان مبدأ نیست. راستش این است که من اگر فارسی الگوی خاص خودش را برای هضم (بخوانید تخریب) واژگان دخیل نداشته باشد، احساس می‌کنم فارسی چیزی کم دارد!

۳-  سهم انگلیسی و فرانسه در تعیین استانداردها مبهم و مغشوش است. هیچ کس به ژانویه نمی‌گوید جنوئری، اما کمتر کسی هم پیدا می‌شود که به جولای بگوید ژوئیه. البته این کمی آزاردهنده است و احتمالا می‌توان توجیهات فایده‌گرایانه‌ای برای لزوم حذف این مشکل آورد. با این حال من همان قدر که سازگاری را دوست دارم، پایبندی به انتخاب‌های طبیعی زبانم را هم دوست دارم.

۴- بعضی کلمات، مستقل از این الگوها به دلایل بعضا اتفاقی به شکلی «نادرست» جا می‌افتند. من البته کاملاً به کسی که دلش نمی‌خواهد به آن تلفظ «نادرست» تن بدهد حق می‌دهم (و خود به او می‌پیوندم)، اما در چارچوب آن‌چه گفته شد، فکر می‌کنم که از تلفظ رایج «هاستینگ» به جای «هوستینگ» و «پرشین» به جای «پرژن» هم می‌شود خیلی کمتر حرص خورد.

۵- فراگیر شدن رویکرد توصیفی به جای تجویزی در دانشکده‌های زبان‌شناسی، دیگر محل بحث نیست و «خود غربی‌ها» هم هنوز درباره‌اش دچار دودستگی نیستند. خود استاد ابوالحسن نجفی هم از بسیاری از آرای اولیه‌اش دست کشیده! تکرار مکررات: زبان یعنی آن چیزی که مردم استفاده می‌کنند. اگر قرار بود همیشه «درست» صحبت کنیم هنوز مثل سه هزار سال پیش حرف می‌زدیم. این ادعا هیچ اغراقی ندارد، و باید پذیرفت که راکد کردن زبان غیر ممکن است. معیارهای «باسوادها» برای زبان «درست»، همواره به عنوان عاملی اجتماعی در کند کردن تغییرات زبان نقش بازی می‌کند، اما «باسوادترها» می‌توانند در لِولی بالاتر به یاد داشته باشند که تمامش جز بازی نیست. با نگاهی بدبینانه تمام این داد و قال‌ها در چارچوب تلاش گروه تحصیل‌کرده و ادبیات‌خوانده و انگلیسی‌دان برای اثبات برتری خود به سایر گروه‌ها به خوبی قابل توضیح است.

۶- حوزه‌هایی در زبان هست که هنوز رویکرد تجویزی در آنها به طور گسترده خریدار دارد. به طور خاص، معادل‌یابی برای واژگان بیگانه در بسیاری از زبان‌ها از سوی افرادی پی‌گیری می‌شود (تا آن‌جا که من می‌دانم این افراد معمولاً وزنشان در ادبیات سنگین‌تر از وزنشان در زبان‌شناسی است). آنها معتقدند که آسیب هجوم واژگان بیگانه به زبان مشهود است و باید از آن جلوگیری نمود. معلوم نیست، ممکن هم هست آنها راست بگویند. به هر حال تأکید من بر این است که آن ماجرا ربطی به این تلفظ‌ها ندارد. بعید نمی‌دانم (در واقع احتمال بسیار قوی می‌دهم) که همان دوستان تجویزگرای داخلی خودمان هم از این تلفظ‌های مطابق با زبان مبدأ ناخرسند باشند. گمان می‌کنم که این تلفظ‌های «درست»، بیش از هر چیز پرچم تسلیم زبان مقصد در برابر هجوم کلماتند.

۷- بدجنس بودن و دانای کل بودن زشت است، و من نمی‌خواهم هیچ کدام از این‌ها باشم. حقیقت این است که اگر این حرف‌ها زده نشود هم به هر حال زبان همین مسیر را می‌رود و بدیهی است که کتاب «غلط ننویسیم» راه به جایی نمی‌برد. این‌ها که می‌گویم، صرفا برای کم کردن فشار روانی از سر کسانی است که دائم نگرانند که مبادا غلط نوشته باشند و غلط گفته باشند، و البته برای القای عذاب وجدان به کسانی که به تلفظ‌های «نادرست» دیگران می‌خندند.

5 دیدگاه در “در دفاع از حق مسلم فارسی برای تخریب واژگان فرنگی

  1. با سلام. اینجانب وبلاگی با عنوان «زبان و سیاست» تأسیس کردم خوشحال میشم با هم تبادل اطلاعات داشته باشیم.
    آدرس وبلاگ languicy93.blogfa.com .
    با افتخار لینک شدید

    1. از لطفتان متشکرم.
      من سعی می‌کنم این صفحه پیوندی به تمام وبلاگ‌های فعال فارسی در حوزه‌ی زبان‌شناسی داشته باشد.

  2. با درود و احترام و سپاس فراوان
    بنده دانشجوی دکترای زبانشناسی دانشگاه بهشتیم و به تازگی وبلاگی راه انداخته ام. خوشحال خواهم شد اگر به وبلاگم سربزنید. نشانی وبلاگ شما را به بخش پیوندهای دوستان در وبلاگ خود افزوده ام.
    http://www.parsling.blogfa.com
    پیروز باشید

  3. من نمی دونم این ادا یا انکار چیه که بعضی از ما جدیدا یاد گرفتیم تکرار می کنیم، اونم برای باد کردن ایگوی خودمون نه حقیقا برای این که دلمون برای عده ای بسوزه که سر چیزی که نباید مسخره میشن. مگه غیر اینه که ما (منظورم بشر به طوری کلیست) از هرچیزی تا حدی در این رابطه استفاده می کنیم که جایگاه اجتماعی، فرهنگی و حتا هوشمون رو به دیگران یادآوری کنیم؟ به عنوان مثال تو چرا این وبلاگ رو زدی؟ صرفا برای آگاهی بشریت؟ مطمئنی که هیچ درصدی ازش برای این نبوده که به بقیه بگی که خیلی میدونی و به صورت ضمنی جایگاه اجتماعیت رو کمی بالا ببری؟ نمیگم همش اینه اما اگه بگی که این موضوع ابدا نقشی در تصمیم ت نداشته مزخرف گفتی و ذاتت رو به عنوان انسان انکار کردی. همه این کارو می کنن و ایرادی هم نداره، البته تا زمانی که انتخاب های تو صرفا باد کردن ایگوت برای خودت و نمایشش به دیگران نباشه (یعنی یه خیری هم به مردم برسونه). پس بیاین رو راست باشیم. همه این کارو می کنیم. از هر وسیله ای تقریبا در این راستا استفاده می کنیم. و خب حتا زبان و نوشنار. کسی که به دیگران میگه چطور درست بنویسن دو تا کار می کنه. اول این که باعث میشه خوندن نوشته ی اونا برای دیگران راحت بشه (و اساسا برای همینه که ما اصلا چیزی به نام نوشتار استاندارد داریم و ناچاریم در یه حدی استاندارد بودنش رو رعایت کنیم تا اصلا ارتباط شکل بگیره. اگه قرار باشه آزادانه هرکی هرچیزی رو هرجوری بنویسه این ارتباط وارد یه طیفی از مشکلات میشه. از بدخوانی و حواس پرتی موقع خوندن نوشته ی بقیه، تا از بین رفتن کل ارتباط نوشتاری.) کار دوم اینه که طرف با این حرکت خودش رو بالا میبره و جایگاهی برای خودش ردیف می کنه که تا حدی نسبت به کسی که سواد کمتری داره مستحقش هم هست. یعنی خودش رو تا حدی باسوادتر نشون میده. همه ی سواد دونستن درست نگارش نیست اما قطعا بخشیش هست.
    یه جورایی گیر دادن به جماعت غلط گیر و نصیحت کردنشون در راستای “ایراد به نوشته ی یک مشت کم سواد نگیرین” ایراد گرفتن به اونا هم هست و من شک دارم خیلی هدف این دو دسته از ایراد گرفتن با هم فرق کنه.

پاسخ دادن به رضا لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *