دوستان گروه زبانشناسی دانشگاه تهران لطف کردند و اجازه دادند که از فرصت حضور کوتاهم در ایران استفاده کنم و یک ارائه چهل و پنج دقیقهای در دانشگاه تهران داشته باشم. عنوان ارائهام «ماهیت دوگانه طول واکه در فارسی محاورهای» است. ارائه نسبتا جزئی و فنی است و قاعدتا برای غیر زبانشناسان جذاب نیست، در عین حال در اینجا چکیده کوتاهی از موضوع ارائهام را قرار میدهم تا اگر کسی به شرکت در آن علاقهمند شد بیاید، و اگر کسی فهمید که علاقه اولیهاش بیدلیل بوده، از وقتش استفاده بهتری بکند.
به طور خلاصه، ادعایی که در این ارائه پی میگیرم این است که در فارسی محاورهای هرچند در سطح آوایی (فونتیک) تفاوت میان مصوتهای بلند و کوتاه از میان رفته، اما در سطح واجی (فونولوژیک) این تفاوت همچنان پابرجاست و گویشوران زبان بدون آموزش صریح به این تفکیک دسترسی دارند.
میدانیم که در فارسی نوشتاری از دیرباز تفکیک روشنی میان مصوتهای کوتاه (نشان داده شده با فتحه، کسره و ضمه) و مصوتهای بلند («آ»، «او»، و «ای») وجود دارد. این تفکیک هم در سطح آوایی (یعنی در تلفظ) مشهود است، به این معنی که تلفظ مصوتهای بلند واقعا بلندتر است، هم در سطح واجی فعال است (مثلا تعداد کلماتی که در آنها در یک هجا بعد از مصوت بلند دو صامت داریم – مثل «خارک» و «دوست» بسیار کمتر از تعداد کلماتیست که در آنها مصوتهای کوتاه چنین وضعیتی دارند – مثل «برگ» و «پشت»). وزن عروضی شعر فارسی هم اتکای بسیار بر این تفکیک در طول مصوتها دارد.
در این ارائه ادعا میکنم که دستکم سه پدیده واجشناختی متعلق به فارسی محاورهای هستند که در آنها با مصوتهای کوتاه و بلند رفتار متفاوتی میشود، و از این امر نتیجه میگیرم که در ذهن گویشوران فارسی محاورهای این مصوتها همچنان متعلق به دو گروه متفاوت هستند و در صورت ژرفساختی طول متفاوتی دارند هرچند که در سطح آوایی این تفکیک شنیده نمیشود.
به گمان خودم جالبترین پدیدهای که در جهت اثبات مدعای خود به آن میپردازم، وزن شعر در فارسی عامیانه است. ادعای من این است که شعر موزون فارسی از لحاظ موسیقایی به دو طبقه اصلی تقسیم میشود: شعر موزون فارسی کتابی و شعر فارسی محاورهای. به این ترتیب من شعر نیما و سهراب و حافظ و ایرجمیرزا را از لحاظ وزنی در یک دسته قرار میدهم و اشعار عامیانه (مثل «سلاملکم عذرا خانوم حال شما چهطوره» و «پریا چهتون شده»)، ترانههای پاپ (مثل «جمعه از ابر سیاه خون میچکه» و «تو که چشمات خیلی قشنگه»)، اشعار کودکان (مثل «حسنی نگو بلا بگو») و اکثر شعارهای ساخته مردم (مثل «یه هفته دو هفته» و «بازم بگو نواره») و امثال اینها را در دسته دوم قرار میدهم. ادعای من این است که وجه تمایز اصلی میان این دو گروه اشعار این است که گروه اول زبان سرودنشان فارسی کتابی است و گروه دوم به فارسی محاورهای سروده شدهاند. پس از آن ادعا میکنم که در اشعاری که به فارسی محاورهای سروده شدهاند، ذات وزن عروضی است و اوزان عروضی همانهایی هستند که در فارسی کتابی میشناسیم. یعنی مثلا «مث ابرای بهار گریه میکردن پریا» و «من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش» از لحاظ وزنی عینا یکسان هستند. این ادعایی است که دکتر تقی وحیدیان کامیار (و پیش از آن به شکلی ضعیفتر پرویز ناتل خانلری) آن را مطرح کرده و دکتر امید طبیبزاده به شدت با آن مخالفت کرده است. من در این ارائه نشان میدهم که چرا معتقدم حق با دکتر وحیدیان کامیار است، و توضیح میدهم که رفتاری که در شعر محاورهای با طول مصوت میشود، دقیقا بازتاب نقشی است که در فرآیندهای دیگری که به آنها اشاره میکنم هم فارسی محاورهای برای طول مصوت قائل است. به این ترتیب ادعای من درباره طول مصوت و وزن شعر در فارسی عامیانه هریک به مقبولیت دیگری کمک میکنند.